عنوان: درخواست طلاق زوجه به علت عدم رعایت عدالت

پیام: عدم رعایت عدالت بین دو زوجه از ناحیه زوج و بی توجهی و عدم زندگی مشترک با یکی از دو زوجه از مصادیق عسر و حرج نسبت به وی و موجب صدور حکم طلاق منطبق بر قاعده لاضرر است.

شماره دادنامه قطعی :
9209970908200181
تاریخ دادنامه قطعی :
1392/07/09
گروه رأی:
حقوقی

خلاصه جریان پرونده

در تاریخ 18/2/91 خانم فرجام خوانده دادخواستی به طرفیت آقای فرجام خواه به خواسته صدور حکم طلاق تقدیم دادگستری زنجان نموده و با استناد به مدارک پیوست (که یک برگ سند اقرارنامه مورخه 30/7/88 است) خلاصتاً توضیح داده که اینجانب مطابق عقدنامه مورخه 27/1/85 پیوست (که پیوست نگردیده است) به عقد دایمی خوانده درآمده ام که متأسفانه ایشان از اول ازدواجمان با توجه به اختلاف سنی زیاد به عناوین مختلف موجبات آزار و اذیت بنده و سوءرفتارهای شدید، زندگی مشترک را برایم غیرقابل تحمل ساخت و پس از 10 ماه زندگی مشترک مرا به همراه یک نوزاده یک ماهه راهی منزل پدرم نمود و چند سال از پرداخت نفقه و تمکین به بهانه های مختلف خودداری نمود، اینک پس از 7 سال بنده به اتفاق فرزند دخترم که 6 ساله می باشد با هزینه پدرم امرار معاش می نماییم لذا با این اعمال غیر انسانی زندگی را برای من که اکنون 24 ساله شده ام جهنم نموده و هر روز آرزوی توفیق الهی برای نجات از این وضعیت دارم که موجب عسر و حرج بنده گشته، تقاضا دارم مستنداً به بند یک از تبصره ماده 1130 قانون مدنی حکم طلاق بائن بدون بخشش مهریه را صادر فرمایید. (لازم به ذکر است رونوشت سند شماره 6583-30/7/88 صادره از اداره ثبت اسناد و املاک زنجان پیوست دادخواست نخستین خانم فرجام خواه گردیده که حاصل آن از این قرار است (خانم ف.ب. و آقای ع.ز. …. بعدالحضور در دفترخانه اظهار داشتند که به توافق رسیدیم و صداق مندرج در سند نکاحیه شماره ترتیب 5429 مورخ 27/1/85 تنظیمی در دفتر ازدواج شماره 40 به میزان 14 سکه تمام بهار آزادی را به یکصد و چهل میلیون ریال تبدیل می نمایم وصول مهریه مؤجّل بوده، و موکول به گذشت 10 سال شمسی از تاریخ امضای این اقرارنامه می باشد و ادامه زندگی یا متارکه تأثیری در حال شدن صداق ندارد. زوجین ضمن عقد خارج لازم توافق نمودند صداق فوق الذکر در مدت ده سال مذکور مشمول افزایشات نرخ تورم اعلامی توسط بانک مرکزی نمی گردد و نیز هرگونه صداق قبلی اعم از رسمی یا عادی که بین زوجین وجود داشته باشد با عنایت به تنظیم اقرارنامه حاضر و تغییر مهریه، از درجه اعتبار سلب و ساقط می گردد و زوجین ضمن قبول کلیه موارد صدرالاشاره هرگونه ادعا و اعتراض بعدی را از خود سلب و ساقط نمودند و حق الثبت….) جلـسه رسیدگی به تاریخ 6/4/91 با حضور زوجه و عدم حضور خوانده که لایحه فرستاده است تشکیل گردیده و خواهان به شرح دادخواست تقدیمی خواسته اش را عنوان کرده و توضیح داده خوانده روحانی بوده و قریب بیست و دو سال فاصله سنی داریم و وی زن و چهار دختر دارد و حتی یکی از دختران وی عروسی کرده ولی من 25 سال سن دارم و سال 84 که از شوهر قبلی ام که معتاد بوده طلاق گرفتم 18 ساله بودم و گرفتار این آقا شده ام و شش سال یا 7 سال است که در منزل پدرم هستم بارها به دادگاه ویژه روحانیت شکایت کرده ام و برای خود و دختر خردسالم که شش ماهه بود ماهیانه 150 هزار تومان نفقه پرداخت می کند، یعنی یارانه خودم و بچه را به عنوان نفقه پرداخت می کند و در واقع در این سال ها نفقه پرداخت نشده است و از این وضعیت خسته شده ام و نمی توانم تحمل کنم تقاضای طلاق دارم در عسر و حرج کامل هستم و یک زن جوان چه جوری بگویم من هم انسان هستم و نَفَس دارم و خواسته دارم. ضمناً مهریه را که اول یکصد و چهارده عدد سکّه طلا بوده (14 صحیح است) با ترفند و با نیت و قصد زندگی تبدیل به چهارده میلیون تومان وجه نقد که آن هم بعد از ده سال (1398) آن هم بدون احتساب شاخص حق مطالبه دارم و گرفتار شده ام و همراه بچه ام در منزلی که مستأجر هستند با هزینه زحمت و مشقت و ذلت به پدرم تحمیل شده ام که وی یک کارگر ساده و پیرمرد بوده و در مضیقه قرار دارم و وی از موقعیت خود سوء استفاده می کند و اذیت می کند و در خصوص مهریه که آن بلا را به سرم آوردند که 114 سکه (14 صحیح است) طلا تبدیل به چهارده میلیون تومان وجه نقد که آن هم بعد از ده سال….) و از هر لحاظ در مضیقه و تنگنا هستم که قریب 2 سال است وی را ندیده ام و کاملاً در عسر و حرج هستم لذا تقاضای صدور حکم طلاق عسری و حرجی را دارم و مهریه ام را بعداً مطالبه می کنم. جهیزیه نداشته ام، حضانت دخترم به نام س. با خودم است و نگهداری می کنم ایشان زن و بچه دارند و توان نگهداری وی را ندارند. در این سال ها زجر فـراوان کشیده ام و در ایـن مدت 7 سال که فقط چهار ماه زندگی داشته ایم و بقیه مدت در وضعیت بلاتکلیفی بسر برده ام ولی دیگر تحمّل ندارم. دادگاه قرار ارجاع امر به داوری صادر نموده و داوران نیز به شرح نظریه مورخ 12/4/91 با بیان این که زوجه مهریه خود را مطالبه خواهد نمود جهازیه و نفقه معوقه ندارد حضانت فرزند خردسال تا هفت سالگی به عهده زوجه می باشد نفقه ایام عده را مطالبه می نماید و بدین ترتیب تلاش آنان جهت صلح و سازش مثمرثمر واقع نگردیده است. خوانده نیز لایحه ای در یک برگ تقدیم و خلاصتاً بیان داشته همسرم محکوم به تمکین از زوج گردیده که آن مرجع توجهی به آن ندارد و این که این امر بیانگر آن است که همسرش اهل زندگی نیست تا این که درک کند این زندگی غیرقابل تحمل است و پر واضح است که زنان امروزه از عسر و حرج دکان آشفته درست کردند تا طلاق مورد خواسته خود را بگیرند. قبول ندارم که هم طلاق بخواهد و هم مهریه و من قاصد طلاق نمی باشم به اجماع فقهاء قصد را شرط می دانند….) سرانجام دادگاه ختم رسیدگی را اعلام و برابر دادنامه شماره 1142-25/5/91 پس از ذکر مقدمه ای پیرامون تفاصیل محتویات پرونده نهایتاً با بیان این که… نظر به جمیع اوراق و محتویات پرونده و استماع اظهارات خواهان و اسناد و مدارک ارائه شده و این که هدف از ازدواج زندگی مشترک بوده و بر اساس موازین شرعی و قانونی تأمین زندگی مشترک و هزینه های متعارف آن به عهده زوج بوده و به ویژه در بحث تجدید فراش رعایت عدالت شرط لازم و ضروری بوده در حالی که زوجه در این هفت سال فقط ده ماه در زندگی مشترک زوج بوده و بقیه ایام با دختر بچه 6 ساله اش به نام س. تحمیل بر پدر بوده است که این امر منطبق بر موازین شرعی و قانونی نبوده و خوانده نیز علی رغم ابلاغ وقت و موضوع رسیدگی در دادگاه حاضر نگردیده و به ارسال لایحه اکتفا نموده و حتی داور به دادگاه جهت اصلاح و انصراف زوجه از طلاق معرفی ننموده، دادگاه ضمن احراز عسر و حرج زوجه بنا به مراتب فوق و به استناد ماده 1130 و 1129 قانون مدنی و اصل 40 قانون اساسی و قاعده فقهی لاضرر و لاضرار فی الاسلام خوانده را محکوم به طلاق زوجه می نماید، حضانت دختر به نام س. به لحاظ وابستگی خاص (به زوجه) و این که زوج همسر و فرزندان دیگر داشته تا سن بلوغ به خواهان اعطا می نماید و پدر وی هر ماه یک روز حق ملاقات دارد. مهریه فعلاً مطالبه نگردیده… نوع طلاق به لحاظ عسر و حرج بائن بوده و عده آن سه طهر بعد از اجرای صیغه طلاق است، آقای ع.ز. در تاریخ 28/6/91 نسبت به دادنامه فوق الذکر تجدیدنظرخواهی نموده که قسمتی از مطالب لایحه اعتراضیه وی مربوط به اموری می باشد که می بایست در موقع مطرح شدن آن ها در جلسه دادگاه حضور می داشت و دفاع لازم با اقامه دلیل و مدرک به عمل می آورد و قسمت دیگری هم در ارتباط با ایرادی به بعض مطالب دادنامه بدوی است و عمده ایرادش آن است که در طلاق بائن بایستی کل مهریه یا قسمتی از آن را بذل نماید یا هبه کند و آن هم کراهت شرعی لزوماً باید داشته باشد نه این که هم طلاق بگیرد و هم مهر و اگر قضاوت چنین باشد اکثر زنان حداقل نصف زنان جامعه هم طلاق می گیرند و هم مهریه، حیف از سلیقه که بعضی قضات نمی شناسند… الان فرزندم نزدیک به 7 سال تمام است، چند ماه مانده من فرزندم را می خواهم والسلام، این بچه ام از همه بچه هایم برای من عزیز است و در پایان لایحه آورده است. مراتب فوق به صورت محرمانه طرح در جلسه مبارک قاضی تجدیدنظر قابل بررسی است.) (لازم به ذکر است که با توجه به وضعیت خاص خط و انشای لایحه مزبور امکان کامل استخراج مطالب مندرج در آن میسر نگردید) تجدیدنظرخوانده نیز لایحه در یک برگ تقدیم نموده و جواباً بیان داشته بنده افتخار می کنم به حضور چنین قضات عادلی در مراجع قضایی استان که بدون هیچ گونه لغزش دستی چنین رأی صحیح و عاری از هرگونه غلطی را صادر می نمایند بنده کلیه اظهارات تجدیدنظرخواه را مردود اعلام داشته و همگی کذب محض می باشد و فقط ایشان قصد دارند زمان وقوع طلاق را به تعویق بیندازند و در خصوص زندگی فرزندم که ایشان اظهار داشته که در فلاکت زندگی می کند می توانم به عرض برسانم ایشان می توانند به اندازه کافی هزینه های زندگی و امرار معاش فرزندش را به نحو احسن تأمین نماید تا در رفاه و آسایش باشد در نهایت اینجانبه به علت عسر و حرج در زندگی مشترکمان تأکید و خواستار طلاق و جدایی از ایشان هستم. با ارجاع رسیدگی به شعبه اول دادگاه تجدیدنظر استان زنجان این دادگاه در وقت فوق العاده با توجه به محتویات پرونده و انجام مشاوره ختم رسیدگی را اعلام و برابر دادنامه شماره 641-26/7/91 ایرادات عنوان شده را وارد ندانسته و دادنامه بدوی را تأیید نموده اند. آقای ع.ز. در فرجه مقرر قانونی نسبت به دادنامه فوق الذکر فرجام خواهی نموده که اعتراضاتش تکرار لایحه مرحله تجدیدنظری است که هم تایپ شده است و هم اصلاحات ادبی و انشایی در آن صورت گرفته است. از ناحیه فرجام خوانده نیز لایحه ای تقدیم گردیده که به کلیه مطالب فرجام خواه ایراد گرفته و آن ها را خلاف واقع دانسته که از جمله در پاسخ به اظهارات فرجام خواه در ارتباط با نفقه می نویسد همان طور که خودشان گفته اند و به حکم شورای حل اختلاف اشاره کرده اند پس از شکایت های وافر و کشمکش های طولانی با توجه به زمان های رسیدگی شوراها بنده موفق به دریافت نفقه به مبلغ یکصد و پنجاه هزار تومان شدم که یکصد هزار تومان آن از یارانه خودم و دخترم بوده است سؤال اینجا است که آیا ایشان خانواده دیگرشان را با صد و پنجاه هزار تومان اداره می کنند، آیا این مبلغ با توجه به تورم امروزه کفاف هزینه های یک دختر محصل را می دهد؟ آیا این مبلغ با ماده 1107 قانون مدنی در خصوص پرداخت نفقه مغایرت ندارد؟ پس مبالغ پرداختی از سوی ایشان فقط هزینه روزمره دخترش شده نه بنده… فرجام خوانده در قسمت دیگر این لایحه بیان داشته… به اجبار خانواده ام با فرجام خواه که دومین شکست زندگیم بوده ازدواج کردم بنابراین آیا ایشان که همسرهای متوالی به نام های خانم الف. و بار دیگر هم الف.، ح. و… داشته است که در این میان یکی از خانم ها به نام الف. به علت آزار و اذیت های بیشتر از فرجام خواه مجبور به آتش زدن خودش شده و فوت نموده است، می تواند تربیت دخترش را به عهده گیرد…) با وصول پرونده به دیوان عالی کشور و ارجاع به این شعبه اینک هیأت شعبه در تاریخ فوق پس از بررسی محتویات پرونده و قرائت گزارش آقای ن. و انجام مشاوره چنین رأی می دهد:

رأی شعبه دیوان عالی کشور

دادنامه فرجام خواسته از جهات متعدد مخدوش است زیرا دادگاه بدوی با شرح بیان زوجه و خواسته اش در خصوص طلاق آنچه بیان نموده ادعاهای زوجه بوده است نه دلیل و زوجـه دلـیلی بر عـدم پرداخت نفـقه و عـدم اجرای حکـم به پرداخت نفقه موضوع بند 1 از شروط عقدنامه اقامه ننموده است. تفاوت سنی که زوجه به آن استناد نـموده با عـنایت به این که زوجه با علم و اطلاع با زوج ازدواج نموده دلیل برای طلاق نمی شود. قبض پرداخت نفقه در پرونده حکایت از پرداخت نفقه تعیین شده توسط دادگاه ها از ناحیه زوج دارد. دادنامه شماره 115-18/2/91 صادر شده از شعبه اول دادگاه تجدیدنظر استان در تأیید دادنامه شماره 2266 صادر شده از شعبه ششم دادگاه عمومی زنجان حکایت از عدم تمکین زوجه از زوج دارد بنابراین نه برای موضوع ماده 1129 و نه برای موضوع ماده 1130 قانون مدنی دلیلی از سوی زوجه اقامه نشده و نه در محضر دادگاه مستدلاً به ثبوت رسیده است و از طرفی عدم رعایت عدالت بین زوجین یا مطرح نشده و یا اگر مطرح شده باشد اشاره ای به دلیل تحقق آن در رأی دادگاه بدوی و تجدیدنظر و ذیل بند 12 عقدنامه و تحقق این شرط نگردیده است، علی هذا عقیده دارم رأی فرجام خواسته نقض و رسیدگی به شعبه دیگر محول شود.
مستشار- جعفر الهی
رأی اکثریت:
اعتراضات فرجام خواه وارد و مؤثر نمی باشد زیرا اولاً عدم اجازه حضور به زوجه در زندگی مشترک از ناحیه زوج با داشتن زن و فرزند و داماد وضعیتی را برای همسر خود به وجود آورده که از بـدو تولد فرزند به نام س. و فـرستادن مـادر و فرزنـدش به منزل پدری زوجه و انفاق غیرعادلانه نمودن به همسری که فرزندش را در حضانت خود دارد و گذشت هفت سال از این وضعیت که به گفته زوجه در این دو سال اخیر هم از وی سراغی نگرفته و این امر که موجب ناکام گذاشتن زوجه در خواسته هایش گردیده منشأ تألم روحی و فشار روانی و خطر جسمی بر زوجه شده و در عین حالی که حکم تمکین علیه همسر خویش أخذ نموده عملاً قدمی و اقدامی جهت استقبال از ورود وی به زندگی مشترک و همراه شدن او با خانواده اول خویش به عمل نیاورده و این امر به وضوح دلالت از عدم توانایی زوج بر اداره دو همسر که دارای فرزند می باشند، بوده که دادگاه در این زمینه به خوبی و اتقان کامل داد سخن داده و زوج را مرتکب خلاف وظیفه شرعی که لزوم تشکیل زندگی مشترک و هم رعایت عدالت بین زوجین است دانسته که منطبق با شروط عقدنامه است و هم به مقتضای قاعده لاضرر تکلیف به قبول درخواست طلاق دارد که بر همین اساس نیز به حکم دادگاه ملزم به اجرای صیغه طلاق گردیده است و از طرفی دیگر تقاضای استرداد فرزندی که در شرف وصول به هفت سالگی بوده است را نموده که در این خصوص نیز دادگاه با توجه به وضعیتی که زوج در زندگی خانوادگی خویش دارد و زوجه دوم خود را از همراه خویش قرار دادن در زندگی و در کنار همسر اول محروم ساخته و به حسب ظاهر قادر به تهیه منزل مستقلی برای اداره زن و فرزند خانواده دومش هم نمی باشد و درخواست تمکین وی نیز بدون پشتوانه و غیر واقعی محسوب شده و اکنون درخواست جدا کردن فرزند دخترش از وی که به طور طبیعی تا زمان رشد و بلوغ، مادر می خواهد و پدر مناسب نگهداری فرزند دختر تا قبل از بلوغش نخواهد بود، دارد و همان گونه که در دادنامه دادگاه محترم بدوی اشاره شده دختر خردسال وابستگی به هم جنس خود و آن هم مادر دارد و به هیچ وجه انجام نیازهای وی به وسیله پدر توجیهی ندارد و جز رنج و نومیدی در زندگی وی هیچ حاصلی نخواهد داشت و انتظار پدر تا زمان بلوغ که زمان چندانی هم نیست، ضرر و زیان روحی و جسمی به وی نخواهد رساند بنا به مراتب دادنامه فرجام خواسته خالی از خدشه و ایراد است فلذا ابرام می گردد.
رئیس شعبه 22 دیوان عالی کشور – مستشار
غروی نائینی- جعفری