رأی شماره ۵۷۴ مورخ ۱۵/۲/۱۳۷۱
در مورد صلاحیت دادگاه مدنی خاص در رسیدگی به دعوی مطالبه
ریاست محترم هیأت عمومی دیوان عالی کشور احتراماً به استحضار میرساند: شعب ۲۱ و ۲۹ دیوان عالی کشور در استنباط از بند یک ماده ۳ لایحه قانونی دادگاه مدنی خاص مصوب اول مهر ماه۱۳۵۸ موضوع دعوی زوجه در مطالبه مهریه خود از زوج رویههای مختلف اتخاذ و آراء معارض صادر نمودهاند که مستلزم طرح موضوع در هیأتعمومی وحدت رویه برای ایجاد وحدت رویه قضایی است جریان پروندههای مزبور و آراء صادره به این شرح است:
۱ – به حکایت پرونده ۵۳۶۶.۱۶.۲۱ شعبه ۲۱ دیوان عالی کشور بانو معصومه درودی بطرفیت شوهر خود آقای ابوالفضل عرب به خواسته مبلغ یکمیلیون و پانصد هزار ریال مهریه مندرج در نکاح نامه رسمی در شعبه دوم دادگاه حقوقی ۲ مشهد اقامه دعوی نموده و دادگاه مزبور رسیدگی را درصلاحیت دادگاه مدنی خاص مشهد دانسته و به استناد بند یک ماده ۳ لایحه قانونی دادگاه مدنی خاص قرار عدم صلاحیت مورخ ۶۹.۱۰.۱۵ را صادرکرده و پرونده را به دادگاه مدنی خاص مشهد فرستاده است شعبه ۱۴ دادگاه مدنی خاص مشهد هم در تاریخ ۶۹.۱۱.۱۲ به استدلال این که خواستهمطالبه طلب است و اختلافی در اصل مهر نیست اعلام عدم صلاحیت نموده و بر اثر اختلاف در امر صلاحیت پرونده برای رسیدگی و حل اختلاف بهشعبه ۲۱ دیوان عالی کشور ارجاع و رأی شعبه مزبور به این شرح است: رأی شماره ۲۱.۲۳-۷۰.۱.۲۱ حسب مندرجات دادخواست خواهان مطالبهمبلغ یک میلیون و پانصدهزار ریال میباشد و چون وجه مورد ادعا دین است و طرفین در اصل مهر اختلافی ندارند دادگاههای حقوقی مرجع رسیدگیهستند لذا با تأیید صلاحیت دادگاه حقوقی ۲ مشهد حل اختلاف میشود و پرونده برای رسیدگی به دادگاه حقوقی ۲ مشهد اعاده میگردد.
۲ – به حکایت پرونده کلاسه ۷۰.۱۰۴۸ شعبه ۲۹ دیوان عالی کشور مستقر در مشهد بانو سیمین دخت دعوایی برای مطالبه ۷۹ سکه بهار آزادی مقومبه مبلغ دو میلیون ریال بابت صداقیه مندرج در نکاح نامه رسمی بطرفیت شوهر خود آقای محمدعلی دوستی در شعبه ۱۰ دادگاه حقوقی ۲ مشهد طرحدعوی نموده است دادگاه رسیدگی به موضوع را در صلاحیت خاصه دادگاه مدنی خاص تشخیص داده و قرار عدم صلاحیت صادر نموده پرونده را بهدادگاه مدنی خاص مشهد فرستاده که به شعبه ۱۲ دادگاه مدنی خاص مشهد ارجاع شده است. این دادگاه هم رسیدگی را در صلاحیت دادگاه حقوقی ۲ تشخیص و قرار عدم صلاحیت صادر کرده و چون در امر صلاحیت اختلاف حاصل شده پروندهبرای حل اختلاف در شعبه ۲۹ دیوان الی کشور مستقر در مشهد مطرح گردیده و رأی شماره ۲۹.۱۱۳۲-۷۰.۱۱.۲۸ شعبه مزبور به این شرح صادر شدهاست: نظر به اطلاق و عموم بند یک ماده ۳ لایحه قانونی تشکل دادگاه مدنی خاص که دعاوی مربوط به مهرکلا در صلاحیت خاصه دادگاه مدنی خاص قرارگرفته است رسیدگی به دعوی و خواسته در صلاحیت این دادگاه بوده فلذا با تأیید قرار عدم صلاحیت صادره از جانب دادگاه حقوقی ۲ شعبه دهممشهد به صلاحیت دادگاه مدنی خاص حل اختلاف میگردد. نظریه – بند یک ماده ۳ لایحه قانونی دادگاه مدنی خاص مصوب اول مهر ماه ۱۳۵۸ دعوی راجع به مهر را علیالاطلاق در صلاحیت دادگاه مدنی خاصقرار داده که اعم از نوع مهر (مهرالمسمی – مهرالمثل – مهرالمتعه) و استحقاق زوجه در مطالبه مقدار مهر میباشد و رسمی بودن سند نکاح نامهصلاحیت دادگاه مدنی خاص را نفی نمیکند. متن بند یک ماده ۳ لایحه قانونی مدنی خاص عیناً نقل میشود. “دعاوی راجع به نکاح و طلاق و فسخنکاح و مهر و نفقه زوجه و سایر اشخاص واجبالنفقه و حضانت.”
معاون اول قضایی دیوان عالی کشور – فتحالله یاوری
جلسه وحدت رویه
به تاریخ روز سه شنبه ۱۳۷۱.۲.۱۵ جلسه هیأت عمومی دیوان عالی کشور به ریاست حضرت آیتالله مرتضی مقتدایی رییس دیوان عالی کشور و باحضور جناب آقای مهدی ادیب رضوی نماینده دادستان محترم کل کشور و جنابان آقایان رؤسا و مستشاران شعب حقوقی و کیفری دیوان عالی کشورتشکیل گردید. پس از طرح موضوع و قرائت گزارش و بررسی اوراق پرونده و استماع عقیده جناب آقای مهدی ادیب رضوی نماینده دادستان محترم کل کشور، مبنیبر: “نظر به این که بند ۱ ماده ۳ لایحه قانونی دادگاه مدنی خاص مصوب مهر ماه ۱۳۵۸ دعاوی راجع به مهر را در صلاحیت دادگاه مذکور قرار داده و درمورد مطالبه مهریه طرح دعوی شده است، لذا رسیدگی به موضوع در صلاحیت دادگاه مدنی خاص قرار دارد و رأی شعبه ۲۹ دیوان عالی کشور تأییدمیشود.” مشاوره نموده و اکثریت بدین شرح رأی دادهاند.
رأی شماره: ۵۷۴-۱۳۷۱.۲.۱۵
رأی وحدت رویه هیأت عمومی دیوان عالی کشور
بند یک ماده ۳ لایحه قانونی دادگاه مدنی خاص مصوب اول مهر ماه ۱۳۵۸ رسیدگی به دعوی راجع به مهر را در صلاحیت دادگاه مدنی خاص قرار دادهکه علیالاطلاق شامل هر نوع دعوی راجع به مهر و از آن جمله دعوی مطالبه مهر نیز میشود. بنابراین رأی شعبه ۲۹ دیوان عالی کشور که با این نظرمطابقت دارد صحیح تشخیص میگردد. این رأی بر طبق ماده واحده قانون وحدت رویه قضایی مصوب ۱۳۲۸ برای شعب دیوان عالی کشور و دادگاهها در موارد مشابه لازمالاتباع است.