عنوان: امکان رجوع در طلاق خلع در صورت رجوع از بذل

پیام: در طلاق خلع در صورتی توافق طرفین و روابط زناشویی مجدد می تواند رجوع محسوب شود که زوجه قبل از آن از بذل مهریه رجوع کرده باشد. لذا در صورت عدم رجوع از بذل، این روابط دلیلی بر رجوع از طلاق و وجود رابطه نکاح نیست.

شماره دادنامه قطعی :
9109970223001945
تاریخ دادنامه قطعی :
1391/10/24
گروه رأی:
حقوقی

رأی دادگاه بدوی

در خصوص دادخواست خانم ف.م. به طرفیت آقای م.ی. با وکالت آقای م.ه. به خواسته اثبات رجوع. با عنایت به دادخواست تقدیمی و مدارک و مستندات ابرازی خواهان و با توجه به اظهارات مشارالیها و دفاعیات خوانده، ماحصل اظهارات خواهان که در جلسات رسیدگی بیان نموده، به این شرح است که در تاریخ 10/8/88 از خوانده طلاق گرفتم. یک هفته بعد از طلاق در منزل دوستم بودم. پس از آن با خوانده صحبت کردم و توافق برای ادامه زندگی مشترک نمودیم و متعاقب آن به منزل مشترک برگشتیم و تا الان هم در منزل ایشان هستم و بارها با یکدیگر روابط زناشویی در طی دو سال گذشته داشته ایم، تقاضای صدور حکم بر اثبات رجوع دارم. خوانده نیز به طور خلاصه بیان داشته ایشان تا 8 ماه بعد از طلاق در منزل نبود پس از آن جهت ملاقات فرزند می آمد و اکثر روز ها در آنجا می ماند و حتی بعضی از شب ها هم در منزل من می خوابید. ما رجوعی به یکدیگر نداشتیم و روابط زناشویی نیز پس از طلاق برقرار نکرده ایم، تقاضای رد دعوی طلاق دارم. به نظر دادگاه آنچه که مسلم و محرز شده اینکه خواهان پس از وقوع طلاق مدت طولانی در منزل خوانده زندگی کرده است. شهود اقامه شده از طرف مشارالیها بر صحت این موضوع شهادت داده اند. تحقیقات محلی به عمل آمده نیز حاکی از تأیید اظهارات خواهان دارد، حتی خوانده نیز شخصاً زندگی کردن خواهان در منزل خوانده را نه تنها رد نکرده، بلکه مورد پذیرش قرار داده و آن را تأیید کرده است برقراری ارتباط خاص جنسی در طی مدتی که خواهان پس از وقوع طلاق در منزل خوانده زندگی کرده است اگر چه به طور قطع و یقین از نظر دادگاه اثبات نشده، لیکن بسیار محتمل بوده است. ولی با وجود این تمام مراتب ذکر شده برای اثبات رجوع کفایت نمی کنند زیرا طلاق واقع شده فی مابین طرفین از نوع خلع بوده است و صرف تصمیم طرفین به ادامه زندگی مشترک و حضور خواهان در منزل خوانده ولو به مدت طولانی و حتی برقراری روابط جنسی فی نفسه برای وقوع رجوع به نحو شرعی کافی نیستند. بلکه آنچه که در رجوع طرفین به یکدیگر اهمیت داشته و می بایست مراعات می شده این است که ابتدا خواهان می بایست به مهریه رجوع می کرده، در این صورت طلاقی که در واقع به صورت خلع واقع شده، به طلاق رجعی تبدیل گردیده و خوانده هم به لحاظ ایجاد حق رجوع می توانسته به خواهان رجوع نماید که در این صورت طلاق فی مابین باطل و شرعاً رابطه زوجیت مجدد بین طرفین برقرار می گردید. در حالی که در مانحن فیه خواهان صراحتاً بیان داشته پس از طلاق با خواهان توافق در ادامه زندگی کردیم و اصلاً راجع به مهریه صحبتی نشد. به این معنا که نه من صحبتی از مهریه کردم و نه خوانده حرفی راجع به مهریه زد و پس از توافق به منزل ایشان رفتم و با هم زندگی را از نو شروع کردیم. بنابراین با توجه به اینکه اساساً خواهان به ما بذل رجوع نکرده است خوانده نیز شرعاً نمی توانسته به خواهان رجوع کند در نتیجه زوجیتی بین طرفین برقرار نشده و نامبردگان خارج از زوجیت شرعی مدتی با یکدیگر زندگی کرده اند و حتی برقراری روابط خاص جنسی احتمالی هم علقه زوجیت برای آنان ایجاد نکرده است. علی هذا نظر به مراتب مذکوره، دادگاه دعوی خواهان را غیر ثابت تشخیص داده حکم به رد دعوی خانم ف.م. صادر و اعلام می دارد. این رأی حضوری بوده ظرف بیست روز قابل اعتراض در محاکم تجدید نظر مرکز استان تهران می باشد.
رئیس شعبه 261 دادگاه عمومی خانواده تهران ـ اقدم

رأی دادگاه تجدیدنظر استان

در خصوص تجدیدنظرخواهی خانم ف.م. به طرفیت آقای م.ی. نسبت به دادنامه شماره 746 ـ 31/5/91 صادره از شعبه 261 دادگاه عمومی تهران که به موجب آن دعوی تجدیدنظرخواه به خواسته اثبات رجوع در ایام عده طلاق خلعی محکوم به رد شده است با توجه به مندرجات پرونده و لایحه اعتراضی و توضیحات طرفین و مستندات رأی و استدلال دادگاه دادنامه تجدیدنظرخواسته مطابق قانون و دلائل موجود در پرونده صادر شده و مخالفتی نیز با موازین شرعی ندارد لذا با استناد به ماده 358 قانون آیین دادرسی مدنی ضمن رد تجدیدنظرخواهی دادنامه مذکور تأیید می شود این رأی قطعی است.
رئیس شعبه 30 دادگاه تجدید نظر استان تهران ـ مستشار دادگاه
بیگدلی ـ آل حبیب