عنوان: تقاضای طلاق زوجه به‌دلیل اعتیاد زوج

پیام: اعتیاد زوج هنگامی موجب عسروحرج زوجه است که به اساس زندگی خلل وارد آورده و الزام زوج به ترک آن ممکن نگردد.

شماره دادنامه قطعی :
9209970908300179
تاریخ دادنامه قطعی :
1392/04/11
گروه رأی:
حقوقی

خلاصه جریان پرونده

در تاریخ 17/11/90 خانم ن.م. دادخواستی به طرفیت آقای ح.ر.به خواسته صدور گواهی عدم امکان سازش به علّت عسروحرج ناشی از اعتیاد خوانده به مواد مخدر شیشه تقدیم دادگستری بیجار نموده و توضیح داده است که خوانده همسرم هستند باوجود یک فرزند پسر 12 ساله چون همسرم شدیداً معتاد به مواد مخدر شیشه هستند و حتّی اجاره منزل و هزینه مصرف آب و برق و غیره را کلاً شخصاً پرداخت می نماید لذا ادامه زندگی مشترک با وی غیرممکن و به علّت وقوع در عسروحرج به شرح خواسته تقاضای طلاق دارم. شعبه اول دادگاه عمومی حقوقی بیجار عهده دار رسیدگی به پرونده می شود و وقت رسیدگی تعیین از طرفین دعوت به عمل مـی آورد و به خـواهان یادآور می شـود شهـود خـود مبنـی بر عسروحرج را به همراه بیاورد. خوانده طیّ ارسال لایحه ای اعلام می کند در تاریخ مقرر جهت مداوای ناراحتی اعصاب نوبت پزشک در تهران دارم و احتمالاً بستری می شوم لذا خواهشمندم وقت رسیدگی را دو ماه دیگر بیندازید. دادگاه در وقت مقرر 4/2/91 با حضور خواهان و غیاب خوانده جلسه دادرسی را تشکیل می دهد. خواهان اظهار می دارد خوانده همسرم است می خواهم طلاق بگیرم ده سال تریاک می کشید والان یک سال و نه ماه است شیشه می کشد اجاره خانه و غیره به عهده خودم است کارمند آموزش وپرورش هستم شوهرم خطاطیّ می کند و پلاکارد و دیوارنویسی می کند یک پسر 12 ساله داریم که نزد خودم است مدت سه ماه و اندی است که در منزل مادرم هستم. شوهرم دیشب آمد درب منزل و گفت می روم تهران و پیام داد که پرونده را سه ماه عقب انداخته است و احتمالاً در بیمارستان باشد وقتی باهم زندگی می کردیم اصلاً پولی به من نمی داد… یخچال مرا بدون اجازه فروخته و بقیه وسایل را به روستا برده است و خانه اجاره ای را چهار روز قبل تخلیه کرده است او اموالی ندارد و اگر حضانت بچه را به من بدهید کلیه حقوق مالی خودم را در قبال آن و در قبال طلاق بذل می کنم و چیزی نمی خواهم چهار نفر شاهد آورده ام تقاضا دارم از آنان تحقیق شود. دادگاه در برگ جداگانه از شهود خواهان تحقیق به عمل می آورد که اجمالاً ادعای وی را تأیید می کند و در ادامه زوجه اضافه می کند شوهرم در سال 83 یا 84 به خاطر اعتیاد دستگیر و در سنندج زندانی شد و چند بار درگیری در شهر داشت و دستگیر شد و اخیراً از کلانتری تماس گرفتند و گفتند شوهرم موبایل سرقت کرده و شاکی نیز رضایت داد. من مهریه ام را می خواهم و سایر حقوق مالی خودم را به او بذل می کنم، در عسروحرج هستم و درخواست طلاق دارم. دادگاه قرار ارجاع به داوری صادر می کند و سابقه کیفری خوانده را هم از دادسرا و اداره تشخیص هویت بیجار استعلام می نماید. زوجه در فرجه قانونی داور خود را معرفی لیکن زوج در مهلت مقرر داور تعیین نمی کند و دادگاه رأساً برای زوج داور تعیین می نماید. پلیس آگاهی شهرستان بیجار سوابق متعددی از قبیل اعتیاد به مواد مخدر و نگهداری مواد و خرید و حمل آن و استعمال مواد مذکور و نیز سرقت و ورود به عنف به منزل دیگری برای خوانده اعلام می دارد. خوانده لایحه ای ارسال می دارد و طیّ آن ضمن اقرار به اعتیاد و بیکاری و بی اعتباری و بی پولی مدعی می گردد برای رهایی از این بلای خانمان سوز راهی تهران شدم و پس از بستری دریکی از مراکز ترک اعتیاد تهران و تحمل عذاب و سختی و با توکل به خداوند موفق به ترک شده است و به شهر خود بازگشته است و تقاضا نموده که از همسرش خواسته شود از درخواست طلاق منصرف گردد. بالاخره دادگاه پس از اخذ نظر داوران و معرفی زوجه جهت تست حاملگی نهایتاً ختم رسیدگی را اعلام و به شرح دادنامه شماره 00331 ـ 6/6/91 با این استدلال که خواهان مدعی اعتیاد خـوانده به مواد مخدر در مدت طولانی و عدم پرداخت نفقه گردیده و شهود معرفی کرده که به صحت ادعای او گواهی داده اند و استعلام انجام شده از اداره تشخیص هویت هم بیانگر سوابق کیفری متعدد خوانده در امر اعتیاد به مواد مخدر و نگهداری آن می باشد و جرائم عمدی دیگری نیز در سوابق وی درج شده است و خوانده در لایحه ارسالی هم به اعتیاد خود اقرار نموده است و از طرفی تلاش دادگاه و داوران نیز در اصلاح فی مابین مؤثر واقع نگردیده است…، خواسته خواهان را موجه تشخیص و مستنداً به مواد 1130 و 1145 و 1146 و 1151 و 1173 و 1169 و 1168 و 1174 قانون مدنی و ماده واحده قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق گواهی عدم امکان سازش بین زوجین صادر و به خواهان اجازه می دهد با مراجعه به یکی از دفاتر طلاق با شرایط ذیل خود را مطلقه نماید 1 ـ خواهان مهریه خود را شامل یک صد قطعه سکه تمام بهار آزادی را مطالبه نموده که خوانده موظف به پرداخت آن می باشد و خواهان سایر حقوق مالی خود را به خوانده بذل نموده است با دریافت مهریه حقی به وی ندارد. 2 ـ طرفین دارای یک فرزند ذکور 12 ساله می باشند که حضانت او به خواهان محول می گردد و خوانده حق ملاقات طفل را به مدت دو ساعت در هفته دارد و چون پرداخت نفقه مستلزم تمکن مالی منفق است و در پرونده حاضر خوانده فاقد تمکن مالی است لذا دادگاه درخصوص نفقه فرزند مشترک مواجه با تکلیفی نیست النهایه در صورت تمکن مالی خوانده، خواهان می تواند جهت مطالبه نفقه فرزند مشترک طرح دعوی نماید. 3 ـ خواهان حامله نمی باشد 4 ـ نوع طلاق به لحاظ بذل حقوق مالی خواهان خلعی و بائن است. زوج از حکم صادره تجدیدنظرخواهی می کند و اعلام می دارد با همسرش اختلاف نداشته است و راضی به طلاق نمی باشد و موضوع اعتیاد را حل کرده است و معتاد نیست و همسر و فرزندش را عاشقانه دوست دارد…، دادگاه پسر 12 ساله را که بسیار دوستش دارد به همسرش واگذار کرده و مقرر داشته که مهریه او را هم پرداخت نماید که چنین حکمی عادلانه نبوده و تقاضای نقض آن را دارد. رسیدگی در مرحله تجدیدنظر به شعبه هفتم دادگاه تجدیدنظر استان کردستان محول می گردد و این دادگاه در تاریخ 20/8/91 در وقت فوق العاده اوراق پرونده را بررسی و ختم رسیدگی را اعلام و به موجب دادنامه شماره 01196 ـ 21/8/91 رأی تجدیدنظر خواسته را مطابق مقررات قانونی عنوان و با رد تجدیدنظرخواهی آن را تأیید می کند. زوج از حکم دادگاه تجدیدنظر فرجام خواهی به عمل می آورد و پرونده پس از انجام تبادل لوایح به دیوان عالی کشور ارسال و به این شعبه ارجاع می گردد که به هنگام شور مشروح لایحه اعتراضیه فرجام خواه و لایحه دفاعیه فرجام خوانده قرائت خواهد شد.

رأی شعبه دیوان عالی کشور

دادنامه فرجام خواسته مخدوش و غیرقابل ابرام است زیرا عمده استدلال دادگاه جهت وقوع عسروحرج زوجه و توجیه صدور حکم طلاق اعتیاد زوج به مواد مخدر و عدم پرداخت نفقه است حال آنکه اعتیاد موجب عسر و حرج به گونه ای توصیف گردید که به اساس زندگی خلل وارد آورده و الزام زوج به ترک آن ممکن نگردد و در مانحن فیه هرچند اصل اعتیاد محرز می باشد لیکن با عنایت به ادعای زوج به ترک اعتیاد در این باره بررسی لازم به عمل نیامده و به ادعای زوج رسیدگی نشده است و از طرفی عدم امکان الزام زوج به پرداخت نفقه زوجه نیز معلوم نشده و در این رابطه نیز بررسی لازم انجام نگرفته است و حکمی صادر نشده است. مضافاً در سلب صلاحیت زوج از حضانت فرزند مشترک و واگذاری فرزند 12 ساله به مادر نیز درباره علل عدم صلاحیت و احیاناً انحطاط اخلاقی زوج بررسی لازم انجام نیافته و دلیل واضحی ارائه نگردیده است، ضمن اینکه دادگاه نوع طلاق را خلعی در قبال بذل سایر حقوق زوجه غیر از مهریه اعلام کرده است ولی مشخص نکرده است منظور از سایر حقوق چه چیز می باشد و استحقاق زوجه به آن حقوق بر چه مبنا و اساس می باشد، بنا به جهات اشعاری و وضعیت حاضر رأی صادره قابلیت تأیید را ندارد و نقض می گردد و رسیدگی مجدد به همان شعبه صادرکننده رأی منقوض محول می گردد.
رئیس شعبه 23 دیوان عالی کشور ـ عضو معاون
انصاری ـ احمدی