عنوان: تقاضای فسخ نکاح به استناد کتمان ازدواج سابق

پیام: چنانچه زوج پیش تر ازدواج های مکرر داشته و در زمان نکاح، این موضوع را از همسر خود پنهان کند چون عقد متبانیاً بر این بسته شده که ازدواج اول زوج باشد بنابراین زوجه می تواند نکاح را فسخ کند.


مستندات: مواد 1120 و 1128 قانون مدنی

شماره دادنامه قطعی :
9209970907201217
تاریخ دادنامه قطعی :
1392/11/21
گروه رأی:
حقوقی

خلاصه جریان پرونده

در تاریخ 20/4/90 خانم ن.ن. به استناد تصویر رونوشت سند ازدواج پرونده کلاسه 1906/89 مطروحه در شعبه 26 دادخواستی به خواسته فسخ نکاح به جهت تدلیس به طرفیت آقای م.ج. تقدیم و چنین توضیح می دهد اینجانب خواهان در تاریخ 6/12/88 با خوانده(م.ج.) ازدواج نمودم و در تاریخ 7/12/89 متوجه انواع فریب ها 1 ـ تحصیلات کارشناسی زبان آلمانی معرفی نمود و اکنون کاشف به عمل آمده که مدرک دانشگاهی نداشته که یکی از شروط اینجانب برای ازدواج تحصیلات دانشگاهی همسرم بوده 2 ـ سه ازدواج ناموفق خود را از من کتمان نموده که همسران قبلی وی نیز حاضر به ادای شهادت می باشند 3 ـ سن واقعی خود را نیز از من مخفی نـگه داشـته که با شـکایت کیفری در هـمان تاریخ علـیه وی به جهت تدلیس در ازدواج پرونده در حال رسیدگی می باشد نظر به مراتب یادشده و اینکه عقد متبایناً بر آن واقع شده تقاضای رسیدگی و صدور حکم فسخ نکاح به لحاظ تدلیس در ازدواج را دارم پرونده جهت رسیدگی به شعبه بیست و ششم دادگاه عمومی حقوقی اصفهان ارجاع می گردد آقای م.ق. با تقدیم وکالت نامه ای خود را به عنوان وکیل زوج معرفی می کند و همچنین خانم ها ز.ب. و ش.ش. با تقدیم وکالت نامه ای به عنوان وکیل زوجه در پرونده مداخله می کنند و وکلای طرفین لایحه ای تقدیم که پیوست پرونده می گردد شعبه مذکور در تاریخ 26/7/90 با حضور وکلای طرفین تشکیل جلسه می دهد وکلای طرفین اظهار داشتند که اظهارات به شرح لایحه تقدیم شده تقاضای رسیدگی را دارند دادگاه پرونده استنادی کلاسه 900249 از شعبه 114 کیفری مطالبه می کند وکیل خواهان در این خصوص به دادگاه اعلام می کند با توجه به اینکه پرونده درخواستی به کلاسه 900125 در شعبه 114 کیفری به شعبه 32 دادیاری عودت داده شده و بدل آن پرونده در شعبه 114 کیفری موجود است بدین منظور درخواست می شود پرونده کلاسه مزبور از شعبه 32 دادیاری درخواست گردد هرچند دادسرای مربوطه موضوع شکایت دعوی را به لحاظ ترک فعل جرم ندانسته و قرار منع تعقیب صادر نموده است در این راستا پرونده کلاسه دیگری به شماره 901106 توضیحاً شماره 901016 مطروحه در شعبه 114 کیفری به عنوان تدلیس در ازدواج مطرح می باشد که وقت رسیدگی آن به تاریخ 11/10/90 ساعت 30/11 مورد لحاظ قرارگرفته است دادگاه پس از وصول پرونده استنادی کلاسه 90/573 چنین مرقوم پرونده استنادی حکایت از این دارد که در خصوص شکایت تدلیس از ناحیه زوجه علیه زوج که منتهی به قرار منع تعقیب شده است با اعتراض به قرار مربوطه به شعبه 114 ارجاع و دادگاه محترم قرار منع تعقیب را موجه تشخیص و آن را تأیید نموده و قطعیت یافته است با این توصیف ختم رسیدگی را اعلام و طی دادنامه شماره 2145-30/11/90 چنین رأی می دهد: در خصوص دعوی خانم ن.ن. فرزند الف. با وکالت خانم ز.ب. به طرفیت آقای م. ج. فرزند ع. با وکالت آقای م.ق. به خواسته فسخ نکاح به جهت تدلیس در آن موضوع سند نکاحیه شماره 3715مورخ 6/12/1388 دفتر شماره …. حوزه ثبت اصفهان بدین توضیح که خواهان و وکیل وی اظهار داشتند در زمان عقد ازدواج خوانده خود کارشناس زبان آلمانی و دارای کمتر از سن درج شده در سند سجلی و اینکه تابه حال سابقه ازدواج نداشته معرفی نموده حال آنکه پس از عقد مشخص شده که نامبرده فاقد تحصیلات دانشگاهی و دارای چند فقره ازدواج ناموفق و همچنین داشتن سنی بالاتر از سن اعلامی می باشد علی هذا دادگاه نظر به محتویات پرونده و نظر به اینکه موضوع تدلیس در ازدواج با شکایت زوجه در دادسرا مطرح و به لحاظ عدم احراز وقوع بزه قرار منع تعقیب که این قرار در دادگاه شعبه 114 تأیید گردیده ردّ شده و نظر به عدم کفایت ادله اثباتی و مستنداً به ماده 197 قانون آیین دادرسی مدنی رأی به ردّ دعوی خواهان صادر و اعلام می دارد پس از ابلاغ رأی صادره و تجدیدنظرخواهی خانم ن.ن. شعبه ششم دادگاه تجدیدنظر استان اصفهان بدواً پرونده های کلاسه 900125 و 901106 یا 901016 شعبه 114 دادگاه عمومی جزایی اصفهان را مطالبه می کند و پس از وصول پرونده به شرح صورت جلسه پیوست (ص 50 پرونده) خلاصه آن را در پرونده درج می کند و نهایتاً اعلام می کند سرانجام در تاریخ 7/8/90 دادیار قرار مجرمیت متهم (م.ج.) را به خاطر تدلیس در امر ازدواج (خود را لیسانسیه زبان و ادبیات آلمانی معرفی کرده) را صادر پس از موافقت و کیفرخواست متهم به استناد ماده 647 قانون مجازات اسـلامی صادرشـده اسـت و پرونده جهت رسـیدگی به شعبه 114 دادگاه عمومی جزایی اصفهان ارجاع که این شعبه متهم از اتهام انتسابی به دلایل مندرج در دادنامه تبرئه می کند که براثر تجدیدنظرخواهی پرونده در شعبه هشتم دادگاه تجدیدنظر استان در نوبت رسیدگی قرار می گیرد که نهایتاً برابر تصویر دادنامه شماره 1239 مورخ 9/9/1391 شعبه 8 دادگاه تجدیدنظر استان اصفهان دادنامه شماره 910195-25/2/91 صادره از شعبه 114 دادگاه عمومی جزایی اصفهان مستنداً به بند الف ماده 257 قانون آیین دادرسی کیفری تأیید و استوار می نماید دادگاه وقت رسیدگی تعیین و طرفین را به دادرسی دعوت می کند و در تاریخ 22/3/1392 با حضور طرفین و وکلای آنان تشکیل جلسه می دهد وکیل زوجه ضمن تکرار مفاد دادخواست توضیح می دهد چون عقد نکاح موکله مبنی برداشتن صفات کماله ازجمله تفاوت سنی کمتر از ده سال و داشتن تحصیلات دانشگاهی و پسر بودن زوج به گفت عرف و ازدواج نکردن وی واقع گردیده به نحوی که فقدان هر یک از این صفات در زوج موکله را بر آن وا می داشت که هرگز راضی به این ازدواج نشود درخواست می گردد به استناد مواد 1128 و 439 قانون مدنی و طبق ماده یک قانون مسئولیت مدنی مصوب 1339 و با توجه به مسئله 113 تحریرالوسیله حضرت امام (ره) حکم بر فسخ نکاح در دادنامه بدوی را صادر فرمایند سپس وکیل خوانده در پاسخ اظهار داشت در مورد مسئله 13 تحریر مربوط به جایی است که شرط تصریح شده و در مانحن فیه خروج موضوعی دارد و در مورد دادنامه کیفری در رأی شعبه هشتم دادگاه تجدیدنظر به خاطر عدم ارائه ادله اثباتی مبنای صدور رأی بوده است آخرین اراده طرفین در سند نکاحیه قیدشده که شغل موکلم آزاد و آهن فروش قیدشده است آنچه قاطبه شهود در پرونده کیفری گفته اند و موکل هم در زمان آشنایی با این خانم که پرسیده اند آلمان چه کار می کرده ای گفته است که تحصیل می کردم و درست هم بوده و مدارک آن موجود است که موکلم دو، سه مستر که حدود یک سال بشود را در آلمان به تحصیل زبان آلمانی مشغول بوده است و آنچه در آلمان رویه است صدور گواهی اتمام تحصیلات است که مدرک لیسانس که در ایران مرسوم می باشد دادگاه خطاب به تجدیدنظر خوانده سؤال می کند حدود چند سال تحصیل در دانشگاه آلمان مصادف با لیسانس ایران است نامبرده پاسخ داد نمی دانم سپس مجدداً وکیل تجدیدنظر خوانده توضیح داد که این ادعاهایی که زوجه دارند جزء شروط ابتدایی می باشد که بنا بر اجماع فقهای امامیه بـاطل است و جزء شروط بنایی نمی باشد درواقع سه ادعای تجدیدنظرخواه مبنی بر سن موکل و تحصیلات و عدم ازدواج قبلی موکل در مورد اول جزء شروط ابتدایی با قید این نکته که فرض مبحث حقوقی است نه قید وقایع، موکل مصرانه مدعی عدم اشتراط است در مورد سوم ازدواج های قبلی موکل به لحاظ اعلام و اظهار ازدواج های قبلی به تجدیدنظرخواه توسط موکل و آگاهی ایشان از این موضوع اساساً ادعای مشروط بودن آن مفروغٌ عنه از مباحث شروط است تقاضای ردّ تجدیدنظرخواهی را دارد تجدیدنظر خوانده در پاسخ دادگاه اظهار داشت که من سه ازدواج قبلی داشته ام اولی سال 75 بود به خاطر مشکلات خودم طلاق دادم و مهریه اش را پرداخت کردم دوم سال 79 بود طلاق توافقی صادر شد ازدواج سوم سال 85 بود خودم رفتم تقاضای طلاق کردم و مهریه ایشان را هم نصف پرداخت کردم و هر سه مورد ازدواج قبلیم را قبل از عقد در یک جلسه خصوصی به ایشان گفتم در مورد مدارک من با ایشان گفتم که خواهر و برادرم آلمان هستند و من هم مدتی آنجا بودم و یک دوره کالج زبان آلمانی هم خوانده ام که این حرف ما شده که من مدرک دارم و فلان و بهمان ـ در پایان زوجه توضیحاتی می دهند و دادگاه از 4 نفر از شهود تعرفه شده خواهان به شرح اوراق جداگانه تحقیق (صفحات 63 الی 66 پرونده) می کند و آنگاه پایان رسیدگی را اعلام و طی رأی شماره 344-28/3/1392 چنین استدلال می کند تجدیدنظرخواهی تجدیدنظرخواه با وکالت ز.ب. و ش.ش. نسبت به دادنامه شماره 2145-900 وارد است زیرا صرف نظر از ادعای زوجه در مورد سن و مدرک تحصیلی زوج که به سهولت قابل بررسی بوده و می تواند کوتاهی از ناحیه وی در مورد احراز صحت وسقم آن ها تلقی گردد لیکن در مورد ازدواج های قبلی زوج که مورد تأیید وی نیز می باشد و مدعی است در سال های 75-79-85 سه ازدواج داشته که هر سه آن ها منتهی به جدایی شده است و چون ادعای زوج مبنی بر اعلام ازدواج های قبلی در یک جلسه خصوصی به زوجه بدون دلیل می باشد و اثبات نشده و از طرفی با توجه به موقعیت خانوادگی و اجتماعی و شغلی زوجه محرز است که قصد ازدواج با فردی بوده که اولین ازدواج او باشد و درواقع صفت ازدواج اول زوج جزء صفاتی است که مقصود چنین زنی با چنین موقعیتی می باشد، اگرچه در عقد تصریح به آن نشده باشد و به تعبیری در مانحن فیه صفت مذکور جزء صفاتی است که عقد متبایناً بر آن واقع شده لذا خواسته مطروحه ثابت تشخیص داده می شود و مستنداً به ماده 358 قانون آیین دادرسی در امور مدنی و مواد 1120 و 1128 قانون مدنی ضمن نقض دادنامه تجدیدنظر خواسته حکم به فسخ نکاح نامبردگان صادر و اعلام می گردد این رأی در تاریخ 2/5/1392 ابلاغ و آقای م.ج. در تاریخ 12/5/1392 نسبت به آن اعتراض و تقاضای فرجام خواهی می کند پرونده جهت رسیدگی پس از تبادل لوایح به دیوان عالی کشور ارسال که به این شعبه ارجاع می گردد ـ مشروح مفاد لوایح طرفین به هنگام ملاحظه گزارش قرائت خواهد شد.
هیأت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید پس از قرائت گزارش آقای حیدری عضو ممیّز و ملاحظه اوراق پرونده مشاوره نموده چنین رأی می دهد:

 

رأی شعبه دیوان عالی کشور

اعتراض فرجام خواه آقای م.ج. نسبت به رأی شماره 344-28/3/1392 صادره از شعبه ششم دادگاه تجدیدنظر استان اصفهان با توجه به مندرجات پرونده و رسیدگی های به عمل آمده وارد نیست رأی دادگاه بنا به جهات و دلایل منعکس در آن و نحوه استدلال و اظهارات فرجام خواه به شرح صورت جلسه مورخ 22/3/1392 دادگاه تجدیدنظر استان و تکذیب ادعای وی از ناحیه فرجام خوانده و رعایت تشریفات دادرسی مخالف قانون نمی باشد فلذا با استناد ماده370 قانون آیین دادرسی مدنی مصوب سال 1379 رأی فرجام خواسته نتیجتاً ابرام و پرونده اعاده می گردد.
رئیس شعبه 12 دیوان عالی کشور ـ مستشار
طیبی ـ حیدری