عنوان: درخواست بطلان نکاح به علت تدلیس

پیام: دعوای بطلان نکاح به دلیل تدلیس قابل استماع نیست زیرا تدلیس موجب بطلان نکاح نمی شود. همچنین صدور حکم فسخ نکاح در دعوای بطلان نیز صحیح نیست زیرا خارج از خواسته خواهان است.

شماره دادنامه قطعی :
9309970925700044
تاریخ دادنامه قطعی :
1393/09/26
گروه رأی:
حقوقی

خلاصه جریان پرونده

به حکایت پرونده آقای غ.پ. به طرفیت خانم ز.ج. تقاضای صدور حکم بر بطلان عقد ازدواج به دلیل عیوب موجود در خوانده به شرح دادخواست تقدیم و نوشته است به مـوجب سند نکاحیه در تاریخ 26/3/90 مـبادرت به عقد ازدواج نـموده که قبل از عقد هیچگونه صحبتی از اعتـیاد نامبرده مطـرح نشده و خانواده اش سعی در مخفی نگهـداشتن این مهم نمودند. از طرفی خوانده دارای نامــزده بوده که ایـن مهم را نیز پنهان نموده اند. از طرفی نامبرده فردی دزد و دست کج بوده که به کرات به بنده ثابت شده است. چون از دادن آزمایش اعتیاد و پرده بکارت امتناع می کند. چون با حیثیت خانوادگی من بازی شده است، تقاضای بطلان عقد ازدواج را دارم. پرونده به شعبه دوم دادگاه خانواده زابل ارجاع گردیده است. در وقت مقرر 21/1/91 جلسه تشکیل و طرفین حضور دارند. خواهان به شرح دادخواست تقاضای خود را تقدیم و می گوید در شرایط عقد هستم و هنوز زندگی مشترک آغاز نکرده ایم. قبل از ازدواج پرسیدم معتاد است؟ خانواده اش گفتند کم خونی دارد. 600 عدد سکه مهریه تعیین کردیم، الان متوجه شدم مشکل عصبی دارد. خوانده می گوید من اعتیاد ندارم و حاضر هستم برای اعتیاد و بکارت آزمایش بدهم. دادگاه قرار استماع شهادت شهود صادر می نماید و خوانده را به آزمایشگاه معرفی می کند. در تاریخ 4/4/91 مجدداً طرفین حضور دارند، دادگاه طرفین را برای آزمایش به پزشکی قانونی معرفی می کند. زوج به دادگاه نوشته است: »زوجه حاضر نشده به همراه من به آزمایشگاه و مطب دکتر بیاید. خودش جداگانه رفته است.« در تاریخ 2/7/91 جلسه دادگاه تشکیل و خواهان اظهارات خود را مجدداً تکرار می کند. دادگاه در وقت فوق العاده ختم رسیدگی را اعلام و مبادرت به صدور رأی می نماید. به موجب رأی شماره 201120 – 16/7/91 در خصوص دعوی غ.پ. به طرفیت ز.ج. به خواسته فسخ نکاح بدین توضیح که زوج می گوید به شرط عدم وجود اعتیاد و دوشیزه بودن با ایشان ازدواج کرده ام. علیرغم گذشت سه ماه زوجه مراجعه به دادگاه جهت ارائه پاسخ و نظریه پزشک نداشته است، عملاً ادعای خواهان را تأیید کرده است و نظر به اینکه عقد نکاح متبانیاً و به صورت ضمنی از ناحیه خواهان به شرط صفت خاص منعقد شده است، لذا دادگاه دعوی خواهان را محمول به صحت تشخیص داده و مستند به مواد 1128 و 1101 قانون مدنی حکم به تأیید فسخ نکاح از ناحیه زوج صادرمی گردد. خانم ز.ج. به این رأی اعتراض می کند و پرونده بعد از تبادل لوایح به شعبه چهارم دادگاه تجدیدنظر استان ارجاع می گردد. دادگاه وقت رسیدگی تعیین و طرفین را دعوت می کند. در تاریخ 28/2/92 در وقت مقرر طرفین حضور دارند. تجدیدنظرخواه می گوید: »شوهرم به من تهمت زده که من دختر نیستم و گفته من قرص اعصاب مصرف می کنم. مدت سه سال است که مرا رها کرده درحالی که من باکره هستم، حاضرم مرا به پزشک معرفی کنید.« دادگاه تجدیدنظرخواه را به پزشکی قانونی معرفی می نماید. دادگاه در وقت مقرر به موجب رأی شماره 400786 – 29/7/92 اعلام می کند: »تجدیدنظرخواهی خانم ز.ج. به طرفیت آقای غ.پ. نسبت به دادنامه 201120 – 16/7/91 صادره از شعبه دوم دادگاه حقوقی زابل که به موجب آن حکم به فسخ نکاح زوجین صادر شده است، با توجه به اینکه خواسته خواهان برابر دادخواست تقدیمی حکم به بطلان عقد ازدواج رسمی به دلیل عیوب موجود در تجدیدنظرخواه بوده است و توضیح داده که همسر معتاد می باشد و قبل از عقد به وی اطلاع نداده و حاضر نشده جهت آزمایش پرده بکارت به پزشکی قانونی برود و از این جهت درخواست بطلان عقد ازدواج را دارد، دادگاه بدوی بدون توجه به خواسته خواهان حکم به فسخ ازدواج صادر نموده است. لذا چون عقد صحیحاً واقع گردیده و ادعای بطلان آن با هیچ یک از موازین قانونی منطبق نمی باشد بنابراین تجدیدنظرخواهی وارد، مستنداً به ماده 358 قانون آیین دادرسی مدنی ضمن نقض رأی صادره مستنداً به ماده 1062 و 1102 قانون مدنی و ماده 197 قانون آئین دادرسی مدنی بلحاظ اینکه نکاح صحیحاً واقع گردیده حکم به بی حقی خواهان بدوی صادر می گردد. آقای غ.پ. از این رأی فرجام خواهی نموده و در لایحه خود آورده است، من در دادخواست بدوی تقدیمی به دادگاه تقاضای فسخ نکاح به دلیل اعتیاد و دوشیزه نبودن همسرم داده ام و پس از اثبات ادعای من حکم به فسخ نکاح صادر شده است. من تقاضای بطلان عقد ازدواج ننموده ام، ولی قاضی محترم خواسته مرا بطلان ازدواج برداشت نموده است. تقاضای نقض دادنامه فرجام خواسته را دارم. فرجام خوانده نیز همان اظهارات سابق خود را در مورد عدم اعتیاد به مواد مخدر و باکره بودن مجدداً تکرار نموده است. پرونده بعد از جری تشریفات قانونی به شعبه 42 دیوان عالی کشور ارجاع و گزارش تهیه و اینک تحت نظر قرار دارد.
هیأت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید. پس از قرائت گزارش آقای خان بیگی عضو ممیز و ملاحظه اوراق پرونده و نظریه کتبی آقای محمدباقری دادیار دیوان عالی کشور اجمالاً مبنی بر: »با توجه به قید کلمه دوشیزه در رونوشت سند نکاحیه و عدم ارائه گواهی پزشکی دال بر باکره بودن زوجه، لذا به نظر می رسد دادنامه فرجام خواسته مواجه با اشکال است تقاضای نقض آن را دارم.« درخصوص دادنامه شماره 400786 – 29/7/92 شعبه چهارم دادگاه تجدیدنظر استان سیستان و بلوچستان فرجام خواسته مشاوره نموده، چنین رأی می دهد:

 

رأی شعبه دیوان عالی کشور

فرجام خواهی آقای غ.پ. فرزند غ. متولد 1349 به طرفیت خانم ز.ج. فرزند ح. متولد 1358 نسبت به دادنامه شماره 400786 – 29/7/92 صادره از شعبه چهارم دادگاه تجدیدنظر استان سیستان و بلوچستان که به موجب آن دادنامه شماره 201120 – 16/7/91 شعبه دوم دادگاه حقوقی زابل نقض گردیده و خواسته فرجام خواه به عنوان خواهان بدوی مبنی بر بطلان عقد ازدواج رسمی مردود اعلام شده است. باتوجه به محتویات پرونده و نظر به دادخواست تقدیمی خواهان تصمیم دادگاه تجدیدنظر مطابق موازین و مقررات قانونی بوده و دادگاه بدوی خارج از خواسته خواهان اظهارنظر و رأی صادر نموده است. لذا ضمن رد فرجام خواهی، مستنداً به ماده 370 قانون آئین دادرسی مدنی رأی فرجام خواسته را ابرام می نماید.
رئیس شعبه 42 دیوان عالی کشور – عضومعاون
علیزاده- خان بیگی