عنوان: دعوای فسخ نکاح به دلیل کتمان ازدواج سابق زوجه

پیام: مجرد کتمان عقد محرمیت توسط زوجه، ایجادکننده حق فسخ نکاح نیست بلکه در صورتی مجوز فسخ نکاح است که هنگام اجرای صیغه عقد نکاح، عاقد صریحاً در ضمن عقد لفظاً شرط کند و یا اینکه زوج قبل از اجرای صیغه عقد دوشیزه بودن و فقد عقد محرمیت با نامزد قبلی را مطرح و عاقد صیغه عقد را مبنیاً بر آنچه مطرح شده است جاری نماید.

شماره دادنامه قطعی :
9209970909900323
تاریخ دادنامه قطعی :
1392/09/17
گروه رأی:
حقوقی

خلاصه جریان پرونده

در این پرونده آقای هـ .ب. فرزند ر. با وکالت خانم ل.م. به طرفیت خانم ز.ع. فرزند م. به خواسته فسخ نکاح دادخواست تقدیم به شعبه 239 مجتمع خانواده تهران نموده است. وکیل خواهان خواسته خود را در شرح دادخواست چنین بیان نموده است: خوانده به موجب سند نکاحیه شماره 8931ـ25/8/89 زوجه رسمی خواهان (زوج) می باشد و تا زمان عقد مشارٌالیه بیان داشته که سابقاً با شخصی به مدت حدوداً دو هفته نامزد بوده و به دلیل عدم تفاهم اخلاقی نامزدی به هم خورده و چندین بار در حضور خانواده با یکدیگر دیدار نموده اند ولیکن اخیراً موکل (زوج) با تحقیقات مفصلی که در خصوص موضوع به عمل آورده متوجه شده که خوانده با شخص موردنظر تا مدت چندین ماه در ارتباط بوده و صیغه عقد موقت نیز مابین نامبردگان جاری بوده است لذا با عنایت به اینکه عقد شرعی نکاح متبایناً بر عدم وقوع عقد فی مابین خوانده و نامزد سابق فرد واقع گردیده و خوانده با تدلیس و فریب خوانده مفروض شرع و قانون بوده و از موارد فسخ نکاح می باشد تقاضای فسخ نکاح را دارم. دادگاه در تاریخ 7/2/91 تشکیل وکیل خواهان لایحه ای را تقدیم دادگاه نموده و در آن لایحه به طور مفصل خواسته موکل را بیان نموده است و بیان داشته موکل (زوج) پس از چندین جلسه معارفه و رفت وآمد خانوادگی متوجه عدم تفاهم اخلاقی و فرهنگی وی گردیده از همان ابتدای امر زوجه بنای ناسازگاری گذاشته و با طرح دعوی مطالبه مهریه و نفقه و بدون تعیین تکلیف زندگی مشترک زناشویی از دیدار با زوج استنکاف و سابقاً اقدام به عقد نکاح نموده است و این امر را از موکل (زوج) کتمان کرده بنابراین وفق ماده 1128 ق.م. و صراحت آن ممکن است شرط صفت در عقدنامه تصریح شده باشد لیکن عقد بر مبنای آن واقع گردیده است بدین معنا که اگر یکی از طرفین بدواً مطلع می شد که شرط مزبور موجود نیست تن به ازدواج نمی داد تخلف از شرط صفت نیز به معنای فقدان صفت خاصی که به حکم عرف یا ارادۀ زوجین مبنای تراضی قرارگرفته باشد به گونه ای که در صورت عدم علم به آن وصف ازدواج صورت نمی پذیرفت با در نظر گرفتن تعاریف فوق الاشعار درصورتی که فردی فاقد وصفی باشد که عقد متبایناً بر آن واقع شده نسبت به آن سکوت کند و آن را کتمان نماید به یقین این عمل مصداق بارز فقدان وصف مقصود بوده و به دلیل خیار تخلف شرط وصف عقد مزبور قابل فسخ خواهد بود و خیار تخلّف شرط صفت در مانحن فیه تحقق یافته است و به استناد ماده 1128 ق.م. موکل حق خیار فسخ خود را اعمال نموده و بدین وسیله فسخ نکاح با خوانده را اعلام و از دادگاه به دلیل اختلاف به وجود آمده تقاضای اعلام انحلال نکاح می گردد دادگاه به لحاظ عدم حضور خوانده که در آدرس اعلامی شناخته نشده بوده وقت را تجدید و وکیل خواهان اعلام می نماید که ظرف یک هفته آدرس جدید خوانده را به دادگاه اعلام می نمایم پس از شناسایی آدرس خوانده وقت به آنان ابلاغ در تاریخ 28/3/91 دادگاه تشکیل و وکیل خواهان مجدداً مطالب خود را که در لایحه و دادخواست بیان نموده بودند تکرار و اضافه می نماید که تقاضای اعلام فسخ نکاح مورد درخواست می باشد و عنداللزوم شهادت شهود جهت احراز امر مورد استدعا می باشد و شهود حاضرند در دادگاه حاضر و شهادت دهند که خوانده فقط در جلسه خواستگاری گفته من و آقای الف. نامزد بوده ایم و دادگاه خطاب به وکیل خواهان اعلام می نماید موکل شما از چه زمانی از این امر مطلع شده اند جواب می دهند موکل من اسفندماه نود متوجه شده و با پرس وجو متوجه شده ایشان در عقد نکاح آقای الف. بوده است، خوانده اعلام می نماید من حرف های وکیل خواهان را قبول ندارم در ماه رمضان سال 89 شخصی که یکی از دوست های آقای ب. (زوج) بود به عنوان معرف برای ازدواج آقای هـ .ب. را به خانواده من معرفی نمود و من به معرف گفتم که به آقای ب. بگوید که من یک نامزد داشته ام و من آقای ح.الف. صیغه نکاح خوانده ایم و ما محرم هم بوده ایم ولی آقای الف. گفت لزومی ندارد ولی با اصرار من آقای الف. مراتب را به آقای ب. اطلاع داده بود و بعد از اطلاع ایشان آقای ب. گفتند که مادرم راضی به ازدواج نمی باشد چون من قبلاً عقد نکاح با آقای الف. داشته ام آبان ماه سال 89 مجدداً ایشان پیغام فرستادند و خودش و خانواده اش قرار گذاشتند و آمدند در جلسه خواستگاری همه این امور به مادر زوج اعلام گردید و خودم نیز هر دو جلسه که با هم صحبت کردیم مراتب محرم بودن را می خواستم به خود آقای ب. بگویم گفت من مشکل را با خودم حل کردم و قبل از عقد نکاح من مراتب محرم بودن خودم را به ایشان گفته بودم که با آقای الف. محرم بودیم و صیغه خواندیم و شهود دارم که اطلاع کامل دارند که مراتب به خواهان اطلاع داده شد و حاضر هستی در دادگاه حاضر نماید وکیل خواهان اعلام نمود من شاهد موکلم معرف ایشان است حاضرم در دادگاه حاضر نمایم دادگاه قرار استماع شهادت شهود را صادر و به طرفین ابلاغ می نماید که در تاریخ 19/4/91 دادگاه را تشکیل و پس از تعرفه شهود طرفین و اخذ اظهارات طرفین مبادرت به اخذ شهادت می نماید شاهدین زوجه یکی بنام ن.ع. می گوید من در جلسه خواستگاری به مادر و خود زوج صراحتاً اعلام کردم که دخترم قبلاً سه ماه با شخص دیگری ازدواج نموده است و صیغه موقت دو ماهه خواندن که بعد دو ماه فسخ شد و این را به آقای ب. و مادرشان گفتم و شاهد دیگر بنام ع.ی. می گوید به آقای ب. چون از بچه های مسجد بودیم خودمانی گفتم که ایشان حدود سه سال پیش یعنی سال 86 به مدت چند ماه نامزد داشته و قاعدتاً صیغه هم بودند و مرتبه دوّم هم به محل کارش رفتم آنجا هم به ایشان گفتم که ایشان نامزد داشته اند و شاهدان زوج یکی بنام الف.ب. در اولین خواستگاری در مورد عقد یا نامزدی این خانم صحبتی نشد من دو روز بعد از عقد از طریق مادرم متوجه شدم شاهد دیگر زوج بنام ت.ع. در زمان خواستگاری و عقد هیچ صحبتی نشد در مورد نکاح قبلی پارسال اسفندماه بود که پسرم از این موضوع مطلع شد و شاهد دیگر زوج بنام الف.ب. می گوید در عین صحبت کردن به مادر ز. گفتم چطور ایشان تا حالا ازدواج نکرده فقط گفت یک نفر بود چند بار آمدورفت یکی دو هفته یک شب شام رفتیم برای آشنایی آمدیم دیگر نخواستیم در مورد نامزدی قبلی چیزی به ما و مادرم نگفتند و برادرم یک ماه بعد از عقد نکاح متوجه شد پس از اظهارات شهود زوج و وکیل وی گفتند اظهارات شهود را به هیچ وجه قبول نداریم و خوانده نیز گفته شهود زوج و اظهاراتشان را قبول ندارم و خودم به زوج اطلاع دادم مادرم نیز مراتب را اطلاع داد و زوج می گوید من در اسفندماه نود از ازدواج قبلی همسرم مطلع شدم دادگاه خطاب به زوج می کند و می گوید اظهارات شما با شهود شما ضدونقیض است زوج می گوید من دفاعیاتم را طی لایحه ارائه می نمایم که وکیل خواهان لایحه ای در تاریخ 20/4/91 به دادگاه تقدیم می نماید و در آن لایحه بیان داشته که خوانده عقد را کتمان نموده و بیان می دارد که با شخص دیگری به مدت چند هفته نامزد بوده و طی چند بار جلسه خانوادگی و معارفه به موضوع فیصله داده و منصرف گردیده است موکل با توجه به اظهارات ایشان (زوجه) و خانواده وی اقدام به انعقاد عقد نکاح با خوانده می نماید ولی پس از مدتی به روابط بین همسرش با نامزد سابق وی مشکوک گردیده تا اینکه اسفندماه 90 با مراجعه به دادیاری ششم دادسرای ناحیه 18 تهران و اطلاع از پرونده متشکله از ناحیه نامزد سابق خوانده متوجه می گردد که عقد نکاح فی مابین ایشان جاری بوده و چندین ماه نیز با یکدیگر در ارتباط بوده اند و در این راستا شک موکل به یقین تبدیل گردیده و اقدام به فسخ نکاح می نماید اظهارات شهود تعرفه شده از ناحیه خوانده همگی کذب بوده و موضوع عقد نکاح سابق از موکل کتمان گردیده و در زمان خواستگاری و عقد به ایشان اطلاعی داده نشده و اظهارات شهود تعرفه شده از ناحیه موکل (زوج) خلاف اظهارات شهود خوانده (زوجه) را اثبات می نماید به استناد قاعده و تعارض و تساقط، شهادت شهود خوانده فاقد اثر حقوقی و بلاوجه می باشد و از طرف دیگر به دلیل تردید موکل به موضوع و عدم یقین در خصوص عقد نکاح سابق تا اسفندماه و جهل به فسخ نکاح و فوریت آن تا اواخر سال 90 اقدامی صورت نداده ولیکن پس از تعیین و جمع آوری مدارک مثبته و بنا به فوریت امر اقدام قضایی مقضی را به عمل می آورد در تاریخ 15/8/91 دادگاه تشکیل و پس از ختم رسیدگی مبادرت به صدور رأی می نماید که رأی صادره به طور خلاصه بیان می شود: در خصوص دادخواست تقدیمی از طرف آقای هـ .ب. فرزند ر. با وکالت خانم ل.م. به طرفیت خانم ز.ع. فرزند ن. به خواسته صدور حکم بر فسخ نکاح و بعد به صورت کامل اظهارات طرفین را بیان نموده و بیان می دارد که با ملاحظه اوراق و محتویات پرونده صرف نظر از اینکه شهود زوجه در راستای ادعای زوجه شهادت داده اند از همه مهم تر اینکه شهودی که توسط زوج به دادگاه تعرفه گردیده است مبین این امر می باشد زوج از نکاح سابق اطلاع داشته است و مطالب ابرازی شهود زوج را بیان می نماید دادگاه اظهار می دارد علی ایحال با توجه به مطالب معنونه فوق که مبین اظهارات ضدونقیض بعضی از شهود زوج می باشد مبین این امر می باشد که زوج حداقل بعد از عقد نکاح که در سال 25/8/89 صورت گرفته اطلاع از ازدواج قبلی زوجه (خوانده) داشته است ولی در سال نود مبادرت به اقدامات جهت تقدیم دادخواست نموده و در تاریخ 17/2/91 اعلام فسخ نکاح نموده است از موارد فسخ نکاح که فوریت فسخ می باشد پس از یک سال و اندی مبادرت به فسخ نکاح نموده چون فوریت رعایت نگردیده است لهذا دادگاه دعوی خواهان را وارد تشخیص نداده و به استناد ماده 1131 ق.م. حکم بر ردّ دعوی خواهان صادر می نماید از رأی صادره که به شماره 00875ـ16/5/91 ش 239 خانواده می باشد تجدیدنظرخواهی نموده که پرونده به همراه لایحه وکیل خواهان تقدیم دادگاه تجدیدنظر استان تهران می شود که در آن لایحه وکیل خواهان بیان می دارد پس از اطلاع از پرونده کیفری مطروحه بین خوانده و نامزد سابق وی همین امر موجب بروز مشکلات روحی و روانی وی شده که به ناچار با مراجعه به حقوقدانان و اخذ مشاوره از حقوق قانونی خود مبنی بر فسخ نکاح و فوریت آن مطلع می گردد چراکه وی اساساً هیچ گونه اطلاعی از موارد فسخ نکاح نداشته تا چه رسد به اینکه از فوریت آن اطلاع و آن را اعمال نماید بنابراین برخلاف سایر موارد حقوقی که جهل به قانون را مسموع ندانسته استثناً در این موضوع حقوقی جهل به قانون توسط صراحت ماده 1131 ق.م. پذیرفته شده و عدم علم مدّعی به فسخ و نیز فوریت آن موجب سقوط حق وی نخواهد شد و تشخیص فوریت آن نیز به عرف و عادت منوط کرده بنابراین در تعارض با اصل فوریت در قراردادهای مدنی بوده و در فسخ نکاح در واقع نوعی ارفاق توسط قانون گذار در نظر گرفته شده و سعۀ صدر قائل و مدّعی می تواند با استناد به عرف و عادت محملی تأخیر خود را توجیه کند و خواهان در اسفندماه نود متوجه عقد نکاح خوانده شده و از پرونده کیفری یقین حاصل و مشاوره با حقوقدانان حقوقی از فوریت فسخ عقد مطلع و نسبت به طرح دعوی و این موضوع را توسط پیامک به همسر خود اعلام می نماید با عنایت به اینکه عدم علم موکل به فوریت مفروض شرع و قانون می باشد استناد دادگاه بدوی بلاوجه بوده و بر پایه و اصول صحیح قانونی و فقهی استوار نمی باشد و درخواست نقض دادنامه بدوی و صدور حکم مبنی بر فسخ نکاح را خواستار است دادگاه تجدیدنظر در تاریخ 3/8/91 پس از تشکیل در وقت فوق العاده و ختم رسیدگی مبادرت به صدور رأی به شماره 1396 مورخ 3/8/91 و بیان می دارد با توجه به اینکه تجدیدنظرخواه دلیل موجهی که بتواند بر اساس مقررات مربوطه موجبات فسخ نکاح را فراهم آورد ابراز ننموده است لذا صرف نظر از استدلال دادگاه در عدم رعایت فوریت طرح دعوی فسخ نکاح به لحاظ عدم ابراز دلیل موجه رأی صادره دادگاه بدوی را به استناد مـاده 358 ق.آ.د.م. تأیید می نماید از ایـن رأی خانـم ل.م. به وکالت از آقای هـ .ب. تقاضای فرجام خواهی نمودند و اعلام می دارد نسبت به دادنامه صادره به شماره 01396ـ3/8/91 از دادگاه عمومی شعبه 24 تجدیدنظر تهران صادر گردیده و در تاریخ 29/8/91 ابلاغ شده معترض و درخواست رسیدگی فرجام خواهی می نمایم و لایحه اعتراضیه و وکالت نامه را پیوست نموده است و در لایحه خود که تکرار لوایح قبلی به بدوی و تجدیدنظر است اضافه می نماید با مداقه در متن دادنامه اصداری از سوی دادگاه بدوی و استدلال ارائه شده، نهایتاً موضوع کتمان حقیقت و تخلّف از شرط وصف توسط خوانده بدوی احراز شده ولیکن به دلیل استنباط متفاوت شهود امر از تاریخ اطلاع و یقین موکل از عقد نکاح سابق همسرش، به دلیل عدم رعایت فوریت، حکم بدون دعـوی صادر که با اعـتراض به دادنامه بدوی و ارجاع به شعبه 24 تجدیدنظر، نهایتاً با این استدلال که دلیل موجه ارائه نشده تأیید و ابرام می گردد لیکن دادنامه اصداری از شعبه 24 تجدیدنظر مخدوش بوده و به دلیل عدم انطباق با موازین قانونی و مستندات پرونده امر، صحیح نمی باشد زیرا ازجمله ادله اثباتی در جهت تبیین موضوع خواسته شهادت شهود بوده که در دادگاه بدوی حاضر و ادای شهادت نموده اند و همگی آن ها به عدم اطلاع موکل از وقوع عقد نکاح سابق همسرش در زمان ازدواج گواهی داده اند و دادگاه بدوی پس از تحقیقات مفصله طی جلسات مکرر و بحث و تبادل لوایح سرانجام موضوع عدم اطلاع موکل از عقد نکاح سابق را احراز و در دادنامه به آن اشاره کرده لیکن استدلال دادگاه تجدیدنظر به گونه ای دیگر بوده و شهادت شهود را ازجمله ادله اثباتی محسوب نکرده است که ضمیمه پرونده و رأی دادگاه تجدیدنظر گردیده که پرونده جهت رسیدگی به فرجام خواهی توسط معاون محترم قضایی در تاریخ 30/11/91 به این شعبه ارجاع گردیده است.
هیأت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید. پس از قرائت گزارش آقای ربانی نژاد عضو ممیّز و دقت در اوراق پرونده و دادنامه شماره 1396ـ 3/8/91 شعبه 24 تجدیدنظر استان تهران مشاوره نموده چنین رأی می دهد:

 

رأی شعبه دیوان عالی کشور

با توجه به محتویات پرونده در خصوص اعتراض و فرجام خواهی آقای هـ .ب. و با وکالت خانم ل.م. به طرفیت فرجام خوانده خانم ز.ع. نسبت به دادنامه شماره 1396ـ3/8/91 صادره از شعبه 24 دادگاه تجدیدنظر استان تهران که در تأیید دادنامه 900875ـ16/5/91 صادره از شعبه 239 دادگاه عمومی حقوقی تهران مبنی بر فسخ نکاح می باشد و نظر به اینکه اولاً زوجه مدّعی است که موضوع نامزدی و عقد محرم بودن را به زوج اطلاع داده است و شهود وی نیز آن را تأیید نموده اند و فریب و تدلیس صورت نگرفته است و ثانیاً علی فرض عدم اطلاع و کتمان عقد محرمیت مجرد آن مجوز فسخ نکاح نمی باشد بلکه در صورتی مجوز فسخ نکاح می شود که هنگام اجرای صیغه عقد نکاح عاقد صریحاً در ضمن عقد لفظاً شرط کند و یا اینکه قبل از اجرای صیغه عقد دوشیزه بودن و عقد محرمیت با نامزد قبلی نداشتن را مطرح و عاقد صیغه عقد مبنیاً بر آنچه قبلاً مطرح شده است جاری نماید در موضوع پرونده هیچ یک از آن ها واقع نشده است و ثالثاً بر فرض اینکه شرط لفظی کرده باشند خیار فسخ نکاح فوری است و در مانحن فیه رعایت نشده و اعتراض با شقوق ماده 371 ق.آ.د.م. انطباق نداشته و وارد نمی باشد ضمن ابرام دادنامه فوق الذکر پرونده طبق ماده 396 از همان قانون جهت اقدام مقتضی به دادگاه صادرکننده رأی عودت داده می شود.
رئیس شعبه26 دیوان عالی کشورـ عضو معاون
انصاری ـ ربانی نژاد