عنوان: رابطه میان بذل حقوق مالی و احراز عسر و حرج زوجه

پیام: بذل میزانِ قابل توجهی از حقوق مالی توسط زوجه، اماره ای بر صحت ادعای عسر و حرج وی است.


مستندات: ماده 1130 قانون مدنی

شماره دادنامه قطعی :
9309970909900066
تاریخ دادنامه قطعی :
1393/02/22
گروه رأی:
حقوقی

خلاصه جریان پرونده

برابر اوراق و محتویات پرونده خواهان خانم ف.ج. فرزند ع.، 26 ساله، خانه دار، ساکن اصفهان، طی دادخواست تقدیمی به ریاست محترم دادگاه های خانواده اصفهان به طرفیت خوانده دعوی همسرش آقای ح.خ. فرزند ع.، 33 ساله، شغل آزاد، ساکن اصفهان، به خواسته صدور گواهی عدم امکان سازش به منظور ثبت و اجرا طلاق تقاضای رسیدگی نموده و گفته که برابر سند نکاحیه در تاریخ 26/5/86 به عقد ازدواج دائم خوانده درآمده ولی متأسفانه باگذشت سه سال و نیم از ازدواجمان علی رغم اینکه در منزل مشترک با زوج زندگی کردیم به دلیل بیماری جسمی و جنسی و روحی، ایشان قادر به انجام عمل زناشویی نشده و بنده هنوز باکره هستم و به لحاظ قرار گرفتن در عسر و حرج و عدم امکان ادامه زندگی مشترک تقاضای صدور گواهی عدم امکان سازش دارم. موضوع دادخواست پس از تشریفات ثبت و ارجاع در شعبه محترم بیست و ششم دادگاه عمومی حقوقی اصفهان موردبررسی قرارگرفته است. متعاقباً وکیل خواهان آقای ذ.ک. با تقدیم لایحه خواسته موکله خود را صدور گواهی عدم امکان سازش به دلیل عسر و حرج زوجه و نیز تحقق شروط ضمن عقد نکاح و عدم توانایی زوج در امور زناشویی و باکره ماندن زوجه بیان نموده است. زوج آقای ح.خ. نیز با تقدیم دادخواست تقابل به طرفیت زوجه خانم ف.ج. به خواسته تمکین و الزام زوجه به تمکین خاص و عام تقاضای رسیدگی نموده و خواستار حکم به بطلان دعوای زوجه گردیده است که موضوع یادشده نیز در شعبه محترم 26 دادگاه عمومی حقوقی اصفهان توأمان موردبررسی قرارگرفته است و زوج با تقدیم لایحه ای خواسته خواهان بدوی (زوجه) را منجز و معین ندانسته و گفته معلوم نیست که خواسته وی به لحاظ احراز شرایط ضمن عقد است یا عسر و حرج و از طرفی من چه نوع سوء معاشرت با زوجه داشته ام و بیماری صعب العلاج من چیست و ادامه زندگی چگونه غیرقابل تحمل برای زوجه شده است لذا ضمن تقاضای صدور حکم به الزام زوجه به تمکین از وی تقاضای صدور حکم به بطلان دعوای واهی زوجه را خواستار شده است. در جلسه مورخه 17/12/89 دادگاه وکیل خواهان اظهار داشته که خواسته به شرح دادخواست و لایحه تقدیمی می باشد و خوانده دعوی (زوج) نیز اظهار داشته که من حاضر نیستم همسرم (خواهان) را طلاق دهم و قبول دارم که همسر کماکان باکره می باشد ولی نمی دانم علت آنچه می باشد هنوز نتوانسته ام با وی نزدیکی داشته باشم. پزشکی قانونی در معاینه روان پزشکی از زوج و سوابق پزشکی موجود گواهی نموده در حال حاضر وی جنون و اختلال حواس ندارد و از نظر شخصیتی دارای عزت نفس پایین، فاقد مهارت های اجتماعی و زناشویی و به خصوص پختگی در بعد روانی جنسی است به طوری که باعث ترس از رابطه جنسی شده و توصیه می گردد جهت درمان به همراه همسرش به یک مرکز مشاوره مراجعه و مورد مشاوره و درمان قرار گیرد. همچنین پزشکی قانونی در آزمایش انجام شده از زوجه نتیجه آن را در رابطه با تست حاملگی منفی گواهی نموده است و وکیل زوجه با تقدیم لایحه و توجهاً به نظریه پزشکی قانونی و وجود عسر و حرج در زوجه مجدداً خواسته وی را تکرار نموده است. در معاینه انجام شده از زوجه خانم ف.ج. گواهی شده پرده بکارت از نوع حلقوی قابل اتساع و دارای مختصر سائیدگی همراه با نسج التیامی در ناحیه ساعت 7 می باشد که مربوط به بیش از سه هفته اخیر است و اعلام گردیده که این معاینه به درخواست نامبرده (زوجه) انجام گردیده است و پزشکی قانونی در گواهی دیگر موضوع عنن در زوج را منفی گواهی کرده است. در جلسه مورخه 8/3/90 دادگاه وکیل زوجه با تکرار مطالب گذشته و اینکه زوج اقرار به باکره بودن زوجه پس از گذشت 5/3 سال از ازدواج آن ها نموده و ملاحظه نظریه پزشکی قانونی و اینکه شرایط عسر و حرج محقق گردیده لذا تقاضای طلاق کرده است و وکیل زوج ضمن منجز ندانستن خواسته خواهان و اینکه برابر نامه شماره 2995 ـ 27/1/90 که اعلام شده موکل فاقد ناتوانایی جنسی بوده و توانایی جنسی با همسر خود را دارد ولیکن برابر اظهارات موکل زوجه در رابطه با مسائل مقاربت و نزدیکی ممانعت به عمل آورده و امکان ازاله بکارت فراهم نشده گرچه برابر نظریه پزشک متخصص زنان پرده بکارت زوجه دارای سائیدگی بوده که مؤید صورت گرفتن نزدیکی می باشد و دلیل موجه ای که موجبات عسر و حرج را فراهم آورد ارائه نشده و تخلفی از شروط ضمن عقد نکاح صورت نگرفته و با درخواست ردّ دعوای خواهان درخواست الزام زوجه به تمکین از زوج را نموده است و وکیل زوجه موضوع عدم همکاری وی را با زوج در امر زناشویی تکذیب نموده و گفته چگونه زوجه پس از گذشت سه و نیم سال که در عذاب روحی و جنسی قرارگرفته در عسر و حرج نمی باشد و شرایط تمکین را مهیا نمی داند چون زوج قادر به تمکین نیست و تقاضای ردّ دعوای تمکین نموده است. به لحاظ خوف شقاق قرار ارجاع امر به داوری از سوی دادگاه صادرشده است. داوران زوجین پس از معرفی خود هرکدام در گزارش جداگانه و نیز مرکز مشاوره در گزارش خود که تماماً حکایت از مؤثر واقع نشدن مساعی ایشان در اصلاح ذات البین داشته اظهارنظر نموده ا ند و زوجه در لایحه ای ضمن مطالبه دویست عدد از سکه های مهریه و 5/1 دانگ از منزل مسکونی که پدر زوج به او مصالحه نموده گفته بقیه مهریه را در قبال طلاق بذل می نمایم به زوج گرچه بعداً مطالبه 30 میلیون تومان نیز در لایحه وکیل اضافه شده است و پزشکی قانونی در معاینه از زوجه پرده بکارت وی را از نوع حلقوی و قابل اتساع و بدون پارگی و سالم گواهی نموده و اذعان داشته که در این گونه موارد دخول می تواند بدون ایجاد پارگی و خون ریزی صورت گیرد. شعبه محترم 26 دادگاه عمومی حقوقی شهرستان اصفهان پس از بررسی و تحقیقات انجام شده و اعلام ختم رسیدگی دادگاه، به موجب دادنامه شماره 00001360 ـ 3/8/90 با توجه به مفاد دادخواست تقدیمی از سوی خواهان خانم ف.ج. به طرفیت همسرش آقای ح.خ. در رابطه با صدور گواهی عدم امکان سازش و توجهاً به اظهارات طرفین و وکلای آنان و اقرار خوانده دعوی حسب صورت جلسه مورخه 17/12/89 که به صراحت اعلام داشته نتوانسته با همسر خویش نزدیکی نماید و باملاحظه گواهی پزشکی در خصوص وضعیت روحی زوج و هم در خصوص اعلام باکره بودن زوجه و مؤثر واقع نشدن تلاش داوران جهت سازش طرفین و مستنداً به ماده 1130 قانون مدنی خوانده را ملزم به حضور دریکی از دفاتر طلاق جهت مطلقه نمودن همسر خویش نموده و اعلام داشته چنانچه الزام وی ممکن نبود به خواهان اجازه داده می شود با هماهنگی دادگاه نسبت به مطلقه نمودن خود از نوع طلاق خلعی با توجه به بذل پنجاه سکه و وجوه نقد و بذل سایر حقوقات مالی اقدام نماید و در خصوص خواسته زوج مبنی بر الزام زوجه به تمکین و حسن معاشرت با او حکم به ردّ دعوای وی صادر نموده است. رأی دادگاه پس از ابلاغ از سوی آقای ح.خ. با وکالت آقای م.ع. و خانم الف.ن. مورد اعتراض قرارگرفته و با تقدیم دادخواست و لایحه تقدیمی به دادگاه در بخشی از آن به اینکه زوجین 5/1 سال زندگی مشترک داشته که در این مدت به علت عدم همکاری زوجه با زوج در برقراری رابطه زناشویی این رابطه به صورت کامل انجام نیافته و این در حالی است که در برگه پزشکی خانم دکتر س.ب. به موضوع سائیدگی بکارت اشاره شده و در نظریه پزشکی قانونی دستور به مراجعه به مشاوره داده شده و عنن در وی گواهی نشده و بعضاً مشکل موجود در زوج غیرقابل درمان نبوده و زوجه با درخواست 30 میلیون تومان از مهریه و بذل بقیه معلوم می شود در عسر و حرج نیست و هبه دین قابل رجوع نیز نمی باشد و وکیل زوجه اختیار قانونی جهت رجوع از هبه و تغییر میزان هبه را نداشته و زوجین نیز به روانشناس متخصص جنسی معرفی نشده اند تا دقیقاً قصور یا تقصیر مشخص شود از ناحیه کدام یک بوده است لذا تقاضای تجدیدنظر نموده اند و وکیل زوجه نیز با تقدیم لایحه و عدم توانایی زوج در برقراری رابطه زناشویی با زوجه در طی مدت 5/3 سال و حتی 5/1 سال و به وجود آمدن عسر و حرج برای زوجه و اقرار خود زوج به باکره بودن زوجه و ملاحظه نظریات پزشکی قانونی و اینکه زوجه حق عدول از میزان هبه را داشته است لذا ضمن تقاضای ردّ اعتراض تأیید رأی دادگاه بدوی را خواسته است. پرونده در شعبه محترم هفتم دادگاه تجدیدنظر استان اصفهان موردبررسی قرارگرفته است. در جلسه مورخه 27/2/91 آن دادگاه وکیل زوج تجدیدنظرخواه اعلام نموده که تجدیدنظرخواهی به شرح لایحه تقدیمی است و مطالب گذشته را تکرار و مشکل زوجین را قابل حل دانسته و لذا تجدیدنظرخواهی نموده است و زوج توضیح داده که یک سال و چهار ماه باهم زندگی کردیم و شب عروسی نزدیکی کردیم و دخول انجام نگرفت و خانم گفته بود یک سری لکه دیده و گفته از پنج جلسه مشاوره دو جلسه رفتیم و خانم دیگر نیامد و الآن اگر بیاید می توانم عمل جنسی انجام دهم. زوجه اظهار نموده که زوج آبروی مرا در محل برده که من مشکل بوده ام و او خود ارضایی می کرد و کنار من قبل از دخول تخلیه می شد و خودش ارضاء می باشد و من باکره هستم و جهیزیه ام را بردم و دیگر نمی خواهم با او ادامه زندگی بدهم و با مراجعه به دکتر او داروها را نمی خورد و حتی اوایل خود زوج به من می گفت بیا طلاق بگیر و من گفتم نه و صبر کردم تا دکتر برویم و وکیل زوجه نیز با تکرار مطالب گذشته اظهارات وکیل زوج را در رابطه با برقراری زناشویی زوجین تکذیب نموده است و دلیل را اقرار زوج و بعضاً نظریات پزشکی قانونی مطرح نموده است و وکیل زوج اظهارات خود را که به شرح لایحه تقدیم اعلام داشته گفته یک مهلتی جهت ادامه زندگی مشترک زوجین داده شود که به صورت جدی به درمان بپردازند که می تواند در صدور حکم مؤثر باشد که در دو نوبت مهلت داده شده اما به جایی نرسیده است. شعبه محترم هفتم دادگاه تجدیدنظر استان اصفهان پس از بررسی محتویات پرونده و تحقیقات انجام شده به موجب دادنامه شماره 0000637 ـ 19/5/91 با توجه به محتویات پرونده و نظریه پزشکی قانونی در مورد باکره بودن زوجه و اقرار زوج به باکره بودن وی و اینکه در شب زفاف دخول صورت نگرفته با اینکه زوجه حدود یک سال و چهار ماه در اختیار زوج بوده و مع ذلک عمل مواقعه انجام نشده و از طرفی با توجه به تاریخ عقد که 26/5/86 و تاکنون زوجه از حقوق زناشویی محروم بوده لذا با احراز عسر و حرج وی و اصلاح دادنامه تجدیدنظر خواسته مبنی بر مطالبه دویست عدد سکه بهار آزادی از مهریه و 5/1 دانگ منزل از منزل مسکونی پدر زوج که به زوجه صلح شده و بذل بقیه مهر در قبال طلاق و اینکه زوجه در صورت صدور حکم طلاق ادعایی نسبت به اجرت المثل و نفقه ندارد. دادنامه تجدیدنظر خواسته را تأیید نموده است. متعاقباً زوج آقای ح.خ. با وکالت خانم الف.ن. در اعتراض به دادنامه فرجام خواسته با تقدیم دادخواست و لایحه پیوست و تکرار مطالب گذشته فرجام خواهی نموده و وکیل زوجه نیز در ردّ فرجام خواهی وی لایحه ای تقدیم دادگاه کرده و پرونده برای فرجام خواهی به دیوان عالی کشور ارسال و برای بررسی به این شعبه ارجاع شده است.
هیئت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید. پس از قرائت گزارش آقای حسن افشاری عضو ممیّز و دقت در اوراق پرونده و دادنامه شماره 000637 ـ 19/5/91 فرجام خواسته مشاوره نموده چنین رأی می دهد:

 

رأی شعبه دیوان عالی کشور

در خصوص فرجام خواهی آقای ح.خ. فرزند ع. با وکالت خانم الف.ن. به طرفیت همسرش خانم ف.ج. فرزند ع. در اعتراض به دادنامه شماره 000637 ـ 19/5/91 صادره از شعبه محترم هفتم دادگاه تجدیدنظر استان اصفهان که به موجب آن رأی شماره 0001360 ـ 3/8/90 شعبه محترم 26 دادگاه عمومی حقوقی اصفهان مبنی بر الزام زوج فرجام خواه به مطلقه نمودن زوجه فرجام خوانده از نوع طلاق خلعی با مطالبه دویست سکه از مهریه و 5/1 دانگ منزل مصالحه شده به وی و بذل بقیه مهریه در قبال طلاق و نداشتن ادعا نسبت به اجرت المثل و نفقه تأیید گردیده است، با امعان نظر و مداقه در جامع از اوراق و محتویات پرونده گرچه درمجموع و با توجه به گذشت حدود پنج سال از ازدواج زوجین در این پرونده می گذرد و عدم امکان برقراری رابطه زناشویی محرز شده و دادگاه با عنوان عسر و حرج زوجه می تواند حکم به الزام زوج به طلاق زوجه دهد اما نظر به اینکه علاوه بر الزام زوج به طلاق زوجه الزام وی به پرداخت همه مهریه یا قسمت عمده آن در حق زوجه قهراً تحمیل عسر و حرج بر زوج می شود خصوصاً در موضوع پرونده که مشکل موجود خارج از اختیار زوج است که قاعده لاحرج در مورد زوج نیز جاری است و برای رفع ضرر و حرج زوج، زوجه ای که مدعی است واقعاً در حرج است باید با بذل قابل توجه از حق وحقوق خود که اماره بر صحت ادعای عسر و حرج وی می باشد و از طرفی ضرر زوج بر زوج تحمیل نمی شود اقدام نماید که در این خصوص اقدامی صورت نگرفته و پرونده نقص دارد و از طرفی چون عسر و حرج زوجه ناشی از تحقق شرط ضمن عقد بیان شده باید ناتوانی جنسی و عقیم بودن زوج حسب مدت مقرر قانونی از زمان دادخواست سپری شود و نیز از شهود طرفین در خصوص اینکه زوجین چه مدت زندگی مشترک داشته و زیر یک سقف زندگی کرده اند تحقیق لازم به عمل آید لذا با توجه به نقص تحقیقات در پرونده دادنامه تجدیدنظر خواسته نقض می گردد و پرونده در اجرا بند الف ماده 401 قانون آیین دادرسی مدنی به دادگاه تجدیدنظر استان اصفهان شعبه هفتم عودت داده می شود.
رئیس شعبه 26 دیوان عالی کشور ـ مستشار
انصاری ـ افشاری