عنوان: صدور حکم الزام به طلاق در مورد زوج مجهول المکان

پیام: اگر زوج مجهول المکان، بکلی از جریان حکم به طلاق بی اطلاع باشد، الزام او به طلاق تکلیف آور نبوده و لغو است زیرا امتناعی ازدستور محکمه بعمل نیاورده تا قاضی ازباب ولی الممتنع به دفتر خانه اجازه اجرای صیغه طلاق را دهد.

شماره دادنامه قطعی :
9209970908200193
تاریخ دادنامه قطعی :
1392/07/20
گروه رأی:
حقوقی

خلاصه جریان پرونده

درتاریخ 23/4/88 خانم فرجام خواه با وکالت آقای ف. و خانم ه. دادخواستی به طرفیت آقای فرجام خوانده مبنی بر صدور گواهی عدم امکان سازش، تسلیم دادگستری تهران نموده که به شعبه 271 دادگاه عمومی تهران ارجاع شده است. وکلای خواهان توضیح داده اند که موکله آن ها در تـاریخ 19/8/86 به عقد دایم خوانده درآمده است. متأسفانه خوانده به مدت 8 ماه است که منزل زناشویی را بدون عذر موجه ترک نموده و از تاریخ دوم آبان ماه 1387 از ایران خارج شد و هنوز مراجعت ننموده و در حال حاضر مجهول المکان می باشد. استعلام از اداره گذرنامه و شهادت شهود مؤید این امر می باشد حال با توجه به موارد مطروحه فوق وفق بند 8 عقدنامه مذکور، تخلف شرط محرز شده، تقاضای گواهی عدم امکان سازش با پرداخت کلیه خسارت و هزینه های دادرسی را داریم. دادگاه طرفین را دعوت نموده است، در تاریخ 24/6/88 جلسه دادگاه تشکیل شد. احدی از وکلای خواهان و خودش حاضر شدند، خوانده حضور نیافته است، وکیل خواهان گفت: خواسته به شرح دادخواست می باشد طرفین در تاریخ 2/8/87 عروسی نموده اند و خوانده، خواهان را رها نموده است. موکله به لحاظ ترک زندگی توسط زوج تقاضای طلاق دارد و نصف مهریه را از طریق اجرا أخذ نموده است و مابقی را که هزار سکه می باشد بعداً مطالبه می کند. زوجه نسبت به نفقه ایام عده و اجرت المثل و جهیزیه ادعایی ندارد و فرزند هم ندارند و زوجه حامله نیست. برای ترک زندگی مشترک تقاضای تحقیق محلی را دارم و داور واجد شرایط معرفی می کنم. خانم خ.ه. وکیل زوجه طی لایحه ای استعفا داده است. (ص 17) دادگاه تحقیق در محل زندگی از شهود در خصوص ترک زندگی توسط زوج را به واحد مددکاری ارجاع داده است. آن مرجع اعلام نموده ا ست که در نشانی تعیین شد همسایگان یا نبودند و یا اظهار بی اطلاعی کردند. دادگاه دستور داد به وکیل خواهان ابلاغ شود شهود خود را معرفی کنند. از دو نفر شاهد خانم ها ک. و ص.( در صفحات 33 و 34 ) بدون صورت جلسه تحقیق شد، آن ها گفتند که خوانده بعد از یک ماه از عقد زندگی مشترک را ترک کرد و از وی اطلاعی ندارند. دادگاه قرار ارجاع امر به داوری صادر کرد. داوران تعیین و معرفی گردیده موفق به ایجاد صلح و سازش بین زوجین نشده اند. دادگاه با اعلام ختم رسیدگی طی دادنامه شماره 1580 – 28/10/88 با استناد به شهادت شهود و تحقیقات به عمل آمده و مجهول المکان بودن خوانده ترک زندگی مشترک با توجه به بندهای 1 و 8 از شروط ضمن عقد رأی به گواهی عدم امکان سازش صادر کرده است، پس از ابلاغ رأی توسط آگهی در جراید، زوجه دادنامه را به دفترخانه شماره 118 تهران جهت طلاق ارائه داده است و دفترخانه مذکور از دادگاه کسب تکلیف نموده است، دادگاه نماینده معرفی نموده تا اسناد را امـضا نماید. (صـفحات 55 -60 ) دفترخـانه با اقـدام به طلاق طی نامه ای به شماره 1415 – 24/1/89 دادگاه را مطلع نموده است (ص 61). زوج با وکالت آقای ق. دادخواست واخواهی از دادنامه غیابی تسلیم همان شعبه نموده است که به شماره 459 – 31/2/90 ثبت شده است. خلاصه ایراد واخواه این است: موکل و خانواده اش حدوداً 20 سال است خارج از ایران در شیکاگو وکانادا زندگی و در خلال این مدت زوج فقط 3 ماه در ایران بوده است و خانه ای را به مدت یک سال ( ظاهراً در شیکاگو ) اجاره می کند، واخوانده و موکل در آن سکونت داشته اند و برای گذراندن ماه عسل موکل و واخوانده از شیکاگو به میامی سفر کرده اند که مدارک و فتوکپی بلیط بعداً تقدیم می شود و واخوانده زندگی را به میدان جنگ تبدیل و از موکل می خواهد که به میامی برود ولی شرایط کاری و تحصیلی به وی اجازه نداده است با وجودی که موکل جهت زندگی برای او خانه تهیه و اجاره می کند زندگی مشترک را رها کرده و به ایران باز می گردد و موکل را مجهول المکان معرفی می کند لذا تقاضا دارم از اداره گذرنامه استعلام شود که خانم س.ق. در چه تاریخی از ایران خارج شد و در چه زمانی به ایران مراجعه کرد. استدعای رد دعوی بدوی و ابطال سند طلاق به شماره 1415 – 24/1/89 را دارم. دادگاه طرفین را دعوت نموده است، در جلسه مورخ 8/4/90 واخواه و وکیل وی حاضر شدند ولی واخوانده با ابلاغ قانونی حاضر نشده است. وکیل واخواه گفت: مطالب به شرح دادخواست و لایحه ای که به شماره 753 – 8/4/90 ثبت شده است، می باشد، تقاضای نقض رأی غیابی و ابطال سند طلاق نامه را دارم، (لایحه فوق الذکر و مدارک در شور قرائت می شود.) دادگاه با اعلام ختم رسیدگی طی دادنامه شماره 540 – 27/4/90 با این استدلال: مطابق مدارک ارائه شد محل اقامت واخوانده و واخواه در خارج از کشور و در آمریکا بوده است و مطابق مدارک این زوجه بوده است که زندگی مشترک را ترک نموده نه زوج، بنابراین زوجین اصلاً در ایران زندگی نکردند تا ترک زندگی مشترک از سوی زوج مطرح و به اثبات برسد و اظهارات شهود با توجه به مدارک تأییده در اداره گذرنامه فاقد ارزش اثباتی است لذا با نقض رأی حکم به ابطال سند عقدنامه صادر نموده است، خانم س.ق. با وکالت آقای ص.ط. از دادنامه فوق تجدیدنظرخواهی نموده و پرونده به شعبه دوم دادگاه تجدیدنظر استان تهران ارجاع شده است، خلاصه ایراد وکیل تجدیدنظرخواه این است: بعد از حکم غیابی، موکله در ایران نبوده و واخواهی با نشانی پدر موکله که در دادخواست اولیه بوده است و جلسه رسیدگی بدون حضور وی بوده است و موکله پس از طلاق و گذشت عده به عقد موقت شخص دیگری در آمده و فعلاً شوهر و همسر شرعی دارد با توجه به سکوت قانون اساساً دادنامه صادره قابلیت تأمل و نقض را داشته و دارد و این رأی به نظر می رسد غیابی باشد، وکیل تجدیدنظرخوانده پاسخ داده است: خانم خ.ه. وکیل تجدیدنظرخواه در پرونده بدوی قبل از صدور رأی بدوی استعفا داده و موکلش را آگاه نمود، ابلاغ به واخوانده قانونی بوده است و رأی در مقام واخواهی غیابی نمی باشد، صیغه نامه مورخ 28/6/89 صوری بوده و در مقابل سند رسمی تاریخ سند عادی اعتبار ندارد. دادگاه تجدیدنظر در وقت فوق العاده با اعلام ختم رسیدگی طی دادنامه شماره 1894 – 7/10/90 به لحاظ خارج از فرجه بودن تجدیدنظرخواهی پرونده را به شعبه بدوی عودت داده است. دادگاه بدوی در وقت فوق العاده با اعلام ختم رسیدگی طی دادنامه شماره 1613 – 8/11/90 با این بیان که دادنامه در 5/5/90 به تجدیدنظرخواه ابلاغ شده است و وی در مورخ 24/7/90 و خارج از فرجه تجدیدنظرخواهی نموده است، قرار رد تجدیدنظرخواهی صادر کرده است. از این قرار توسط وکیل خانم س.ق. تجدیدنظرخواهی شد و پرونده به شعبه 2 دادگاه تجدیدنظر استان تهران ارجاع شده است. خلاصه ایراد وکیل تجدیدنظر خواه این است: وکلای قبلی موکله استعفا داده اند ابلاغ به وکیل مستعفی صحیح نمی باشد. بنده با ارائه وکالت نامه در تاریخ 4/7/90 به شعبه 271 رئیس شعبه دستور داده است دادنامه به من ابلاغ شود. (ص 104) مدیر دفتر در همان روز مورخ 4/7/90 دادنامه را به من ابلاغ نموده است. (ص 99) و بنده هم در تاریخ 24/7/90 تجدیدنظرخواهی نموده ام که در فرجه بوده است تقاضای نقض قرار را دارم، در ماهیت همان مطالب گذشته را تکرار نموده است، دادگاه تجدیدنظر با اعلام ختم رسیدگی طی دادنامه شماره 436 – 2/3/91 استدلال محکمه بدوی را صحیح دانسته، ضمن رد اعتراض معترض عنه دادنامه بدوی را تأیید نموده است، از این رأی توسط وکیل خانم س.ق. فرجام خواهی شد و پرونده به این شعبه ارجاع شده است، ایرادات شکلی و ماهوی وکیل فرجام خواه همانند مطالب گذشته می باشد پاسخ وکیل فرجام خوانده همانند مطالب گذشته در ماهیت است درباره ابلاغ قبول نموده است وکیل قبلی خانم ق. استعفا داده و اخطاریه خودش ابلاغ شده است.
نظریه اقلیت :
دادنامه فرجام خواسته مخدوش است زیرا: 1- برابر دادخواست بدوی خانم س.ق. با دو نفر وکیل که منفرداً، مجتمعاً می توانند وارد دعوی شوند طرح دعوی طلاق نموده است (ص 20). خانم خ.ه. کار آموز وکالت بوده است با نشانی مذکور در دادخواست، قـبل از صـدور رأی در مورخ 24/6/88 استعفا داده است (ص 27). 2- با وجودی که خانم ه. استعفا داده است همچنان دفتر و دایره ابلاغ اوراق قضایی را به وی و آقای ع.ف. وکیل دیگر ابلاغ می نمودند. 3- بعد از صدور رأی بدوی طلاق حکم دادگاه در تاریخ 13/11/88 به دفتر آقای ف. به وی وکیل دیگر به نام خانم س.پ. الصاق و ابلاغ طبق ماده 70 قانون آیین دادرسی مدنی شده است، بنابراین از تاریخ 24/6/88 خانم خ.ه. سمتی در پرونده ندارد. 4- با واخواهی آقای م.ق. به وکالت از ش.ق. از دادنامه غیابی به شماره 158 – 28/10/88 نشانی خانم س.ق. … تعیین شده است که دادگاه مکلف بوده اوراق قضایی را به این آدرس ابلاغ نماید که همان آدرس تعیین شد، خود خانم س.ق. در اولین مرحله بوده است. 5- در مرحله تجدیدنظرخواهی از دادنامه شماره 540 – 27/4/90 وکیل خانم س.ق. نشانی وی را همان نشانی… با توضیح بیشتری تعیین کرده است و دادنامه مذکور در تاریخ 4/7/90 با ارائه وکالت نامه از س.ق. به وکیل وی آقای ق. ابلاغ شده است. 6- ابلاغ قبلی دادنامه در نشانی خانم خ.ه. وکیل مستعفی خانم س. در مورخ 5/5/90 صحیح نبوده و باطل و بلااثر بوده است که ابلاغ محسوب نمی شده است، بنابراین تجدیدنظر خواهی وکیل خانم س.ق. آقای ص.ط. در 24/7/90 در فرجه قانونی بیست روزه بوده است علی هذا عقیده دارم هم تصمیم شعبه 2 دادگاه تجدیدنظر استان تهران طی دادنامه شماره 1894 – 11/10/90 و هم دادنامه صادره از سوی شعبه 271 دادگاه عمـومی تهـران بـه شـمـاره 1613 – 8/11/90 و هـم دادنـامـه فرجام خـواسته به شماره 436 – 2/3/91 صادر شده از شعبه دوم دادگاه تجدیدنظر استان تهران صرف نظر از جنبه ماهیتی تجدیدنظرخواهی مطابق با موازین قانونی به شرح مذکور نبوده و موجب تضییع حق تجدیدنظرخواهی تجدیدنظرخواه گردیده است که ضرورت دارد نقض گردد و پرونده به همان شعبه جهت تصمیم مقتضی عودت داده شود .
مستشار ـ جعفرالهی

 

رأی شعبه دیوان عالی کشور

اعتراض فرجامی وکیل فرجام خواه وارد و مؤثر نمی باشد زیرا اولاً در شرایطی که زوج مجهول المکان است و به کلی از جریان حکم محکمه به طلاق بی اطلاع است، دیگر الزام او به طلاق الزامی تکلیف آور نبوده و لغو است و بر همین اساس نیز امتناعی از دستور محکمه به عمل نیاورده تا این که قاضی دادگاه از باب ولی الممتنع به دفترخانه اجازه اجرای صیغه طلاق دهد و ثانیاً از نظر شکلی وکیل خواهان بدوی آقای ع.ف. وکیل پایه یک دادگستری بوده که به همراه خود، خانم خودکارآموزی را هم شرکت می داده که اجتماع و انفراد آن ها در مواردی که در امر پرونده دخالت داشته اند مؤثر بوده و در صورت عدم دخالت هر کارآموزی که استعفا دهد نیز اصل وکالت آقای ف. به قوت خود باقی بوده و می بایست به مقتضای وظیفه وکالتی، در مواقع لازم انجام وظیفه نماید و چنانچه خود مستقیماً وارد عمل نمی شود وکیل دیگری را جهت اعمال وکالت مجتمعاً و منفرداً شرکت دهد، چنان که در پرونده امر نامبرده به همین منوال اقدام می نموده لذا با این وضعیت معلوم است که استعفا یک کارآموز به نام خ.ه. خدشه ای در بقای وکالت وکیل پایه یک ایجاد نکرده و نخواهد کرد، نشانی وی همان نشانی دفتر وکالت آقای ف. بوده، حقیقتی جز ابلاغ به شخص آقای ف. یا هر کارآموز دیگری که در دفتر حضور دارد نداشته است بنابراین قرار رد دادخواست تجدیدنظرخواهی با لحاظ همین مسایل و جهات قانونی صحیحاً و موجهاً صادر گردیده است فلذا دادنامه شماره 436 – 2/3/91 صادره از شعبه دوم دادگاه تجدیدنظر استان در مانحن فیه ابرام می شود.
رئیس شعبه 22 دیوان عالی کشور – عضو معاون
غروی نائینی- اعتماد