عنوان: طرح دعوای نفی ولد از سوی غیر پدر

پیام: طرح دعوای نفی ولد از سوی غیرپدر مسموع نبوده و صرفاً ازسوی پدر، درحین حیات و در مهلت قانونی مندرج در قانون مدنی قابل طرح است.

شماره دادنامه قطعی :
9209970909900200
تاریخ دادنامه قطعی :
1392/05/27
گروه رأی:
حقوقی

خلاصه جریان پرونده

برابر اوراق و محتویات پرونده خواهان ها 1ـ خانم ز.ح. 2ـ م.س. فرزند ج. 7 ساله با قیمومت خواهان ردیف اول طی دادخواست تقدیمی به ریاست محترم دادگاه عمومی حقوقی تبریز به طرفیت خواندگان 1 ـ خانم ش.س. 2 ـ م.م. 3 ـ م.ل. همگی ساکن تبریز به خواسته صدور حکم بر نفی فرزند خوانده ردیف اول نسبت به مورث خواهان ها، مرحوم ج.س.، تقاضای رسیدگی نموده و خوانده ردیف اول را فرزند مرحوم ج.س. ندانسته و گفته که وی فرزند خواندگان ردیف دوم و سوم بوده و چون همسر اولی مورث خواهان ها که خواهر خوانده ردیف دوم بوده بچه دار نمی شده لذا مرحوم ج.س. او را از همان دوران بچگی قبول کرده و حتی اسم او را در شناسنامه خودشان ذکر کرده اند، لذا تقاضای رسیدگی نموده اند. خوانده ردیف اول و وکیل وی ضمن تکذیب اظهارات خواهان ردیف اول، خوانده اول را فرزند نسبی مرحوم ج. دانسته و م. را شوهر خاله معرفی نموده که مشروح جریان در گزارش قبلی بیان شده است که از تکرار آن خودداری می شود. اجمالاً اینکه شعبه محترم شانزدهم دادگاه عمومی حقوقی تبریز که رسیدگی به دعوای طرفین به آن دادگاه ارجاع شده پس از بررسی و تحقیقات انجام شده و اعلام ختم رسیدگی به موجب دادنامه شماره 0001113 ـ 1/7/89 با توجه به محتویات پرونده و مفاد جریان دادرسی و استماع اظهارات طرفین و اظهارات مطلعین که همگی نازایی همسر سابق مرحوم ج.س. را تأیید کرده و مطلعین تعرفه شده از سوی خوانده ردیف اول مجموعاً بزرگ شدن خوانده ردیف اول در منزل مرحوم ج. شهادت داده اند و از موضوع انتساب نسب مشارالیها به مورث خواهان ها ابراز عدم اطلاع نموده اند و مستنداً به مواد قانونی مندرج در دادنامه و عدم دفاع مؤثر از ناحیه خواندگان حکم به نفی انتساب فرزندی خانم ش.س. به مرحوم ج.س. صادر نموده و پرونده پس از اعتراض و تجدیدنظرخواهی در شعبه محترم هفدهم دادگاه تجدیدنظر استان آذربایجان شرقی مورد بررسی قرار گرفته و آن دادگاه نیز در دادنامه شماره 00001025ـ 9/10/89 ضمن منطبق دانستن دادنامه تجدیدنظرخواسته با موازین آن را تأیید نموده است، متعاقباً پرونده با فرجام خواهی از سوی وکیل منتخب خوانده ردیف اول به دیوان عالی کشور ارسال و برای بررسی به شعبه 26 ارجاع شده است و این شعبه به موجب دادنامه شماره 000090 ـ 21/9/90 با استدلال به اینکه اولاً ـ مرحوم ج.س. در زمان حیات خود اقدام به أخذ شناسنامه و نیز مراسم برگزاری عروسی برای فرجام خواه به عنوان دختر خود نموده و اسم او در شناسنامه متوفی و همسر سابقش به عنوان احدی از فرزندان آنان قید شده و در زمان حیات مرحوم هیچ دلیل و مدرک بر نفی ولد از سوی آن مرحوم نسبت به فرجام خواه نشده و ثانیاً ـ نفی ولد از سوی غیر پدر، نسبت به فرزندی فرجام خواه به پدرش خلاف موازین شرعی و فقهی است و وجاهت ندارد و ثالثاً ـ پدر و مادر معرفی شده از سوی خواهان بدوی به عنوان پدر و مادر خوانده ردیف یک پرونده (فرجام خواه) هیچ مطلبی مبنی بر این که فرجام خواه فرزند نسبی آنهاست نگفته اند و رابعاً ـ بر اساس پاسخ بیمارستان امام خمینی »قدّس سره«، از استعلام دادگاه موضوع تولد فرجام خواه از پدر و مادر مطرح شده از سوی فرجام خوانده برای فرجام خواه منتفی اعلام شده و خامساً ـ برابر اقرار صریح کتبی و محضری برادر و زن برادر مرحوم ج.س. (که در آن) آمده که فرجام خواه برادرزاده آن ها می باشد و سادساً ـ در اظهارات شهود تعرفه شده از سـوی طرفین دعـوی، مضاف بر تهافت و ابهام در گواهی، محرز نیست که آن ها بینه شرعی موضوع نظریه شماره 12734 ـ 24/8/67 شورای نگهبان باشند لذا با توجه به مراتب یاد شده و منطبق نبودن دادنامه فرجام خواسته در تأیید دادنامه تجدیدنظرخواسته با موازین آن را نقض نموده و پرونده به شعبه هم عرض جهت رسیدگی ارجاع شده است. متعاقباً پرونده در شعبه محترم شانزدهم دادگاه تجدیدنظر استان آذربایجان شرقی مورد بررسی قرار گرفته است، بدواً خواهان های بدوی با تقدیم لـوایح نسبـت به خواسته خود اصرار ورزیده و همچنان خوانده ردیف اول پرونده را فرزند نسبی مرحوم ج.س. نمی دانند و در جلسه مورخه 16/6/90 دادگاه یاد شده، وکیل تجدیدنظرخواه (خوانده ردیف اول پرونده) با تکرار اظهارات قبلی و آمیخته با موارد استدلالی این شعبه، خانم ش.س. را حسب مدارک و دلایل ذکر شده فرزند نسبی مرحوم ج. دانسته و تقاضای بررسی مجدد از اقوام نزدیک طرفین را نموده است و در جلسه مورخه 20/9/90 خانم ش.س. اظهار داشته که آقای ر. و ص. هر دو س. گواهی داده اند که من فرزند ج. برادر آن ها می باشم و در جلسه مورخه 10/11/90 وکیل خانم ش.س. مجدداً مطالب گذشته را در دفاع از موکله خود تکرار نموده است، در تحقیقات انجام شده خانم الف. معروف به م.ل. اظهار داشته م.م. شوهر من و پدر ش.س. می باشد که به علت بچه دار نشدن خواهرم، ص. همسر سابق مرحوم ج. آن ها یکی از دو فرزند دوقلوی مرا به نام ش. بردند و ف. ماند و برای او شناسنامه به نام خودشان گرفتند و با آن ها رفت و آمد نداشتیم و بعد خواهرم فوت نمود و ج. اقدام به ازدواج با همسر دوم نمود و فرزندان دیگر من اطلاع دارند و نمی دانم آن ها کجا کار می کنند و در بخشی اعلام شده که آقای م. نیز فوت شده است. شعبه محترم شانزدهم دادگاه تجدیدنظر استان آذربایجان شرقی با بررسی و تحقیقات انجام شده به موجب دادنامه شماره 00001034 ـ 7/12/91 با توجه به اظهارات خانم م.ل. مادر واقعی تجدیدنظرخواه محترمه و استماع اظهارات تلویحی خود تجدیدنظرخواه و سایر محتویات پرونده دادنامه تجدیدنظرخواسته عاری از خدشه دانسته و با رد تجدیدنظرخواهی آن را تأیید و رأی اصراری صادر نموده است. متعاقباً خانم ش.س. با وکالت آقای ح.ن. در اعتراض به دادنامه فرجام خواسته که در آن دادنامه تجدیدنظرخواسته تأیید و رأی اصرار صادر گردیده با تقدیم دادخواست و بعضاً لایحه و مدارک پیوست بیان نموده، آیا اظهارات تنها خانم م.ل. در مقابل ادله و مدارک ارائه شده شهادت تلقی می گردد با این که وی خاله موکله می باشد لذا فرجام خواهی نموده و خانم ز.ح. اصالتاً و با قیمومت از م.س. در رد فرجام خواهی لایحه ای تقدیم دادگاه نموده است و پرونده برای فرجام خواهی به دیوان عالی کشور ارسال و برای بررسی به این شعبه ارجاع شده است.

رأی شعبه دیوان عالی کشور

در خصوص فرجام خواهی خانم ش.س. فرزند ج. با وکالت آقـای ح.ن. بـه طـرفیت خـانم م. و خـانم ز.ح. در اعتـراض به دادنامه شماره 0001034 ـ 7/12/91 صادره از شعبه شانزدهم محترم دادگاه تجدیدنظر استان آذربایجان شرقی که به موجب آن رأی شماره 00001113 ـ 1/7/89 شعبه محترم شانزدهم دادگاه عمومی حقوقی تبریز مبنی بر حکم به نفی انتساب فرزندی خانم ش.س.ن. به مرحوم ج. مورث فرجام خواندگان تأیید گردیده است، با امعان نظر مجدد در جامع از اوراق و محتویات پرونده و مضاف بر عدم توجه دادگاه محترم تجدیدنظر به موارد استنادی و استدلال شعبه 26 دیوان عالی کشور در گزارش و دادنامه قبلی، نظر به این که در این مرحله از رسیدگی به صورت جد تحقیقات لازم از اقوام و نزدیکان خانم م. که فرجام خواه را فرزند مرحوم ج. ندانسته و مدّعی شده که او فرزند وی یعنی م. خانم (خاله فرجام خواه) می باشد و معلوم نیست فرزندان دیگر م. خانم صحت اظهارات وی را تأیید نمایند و دادگاه فقط بسنده به اظهارات وی نموده و بررسی نشده که آیا بیمارستان و یا افراد مطّلع گواهی و شهادت می دهند که فرجام خواه با فردی به نام ف. به صورت دوقلو از خانم م. متولد شده اند و مرحوم ج. و همسر مرحومه اش فرجام خواه را از خانه خانم م. برده و دیگر قطع رابطه کرده اند و چرا رفت و آمد قطع شده است لذا به نظر می رسد پرونده نقص تحقیقات جامع محلی داشته و به صرف اظهارات یک زن در خصوص نفی ولد بودن فرجام خواه مضاف بر این که این موضوع از اختیارات زوج (پدر) فقط می باشد و پدر در زمان حیات برابر اسناد قانونی قابل استناد فرجام خواه را فرزند نسبی خود دانسته، نمی توان بسنده نمود لذا با نقض دادنامه فرجام خواسته پرونده را در اجرای بند الف ماده 401 قانون آیین دادرسی مدنی به شعبه محترم شانزدهم دادگاه تجدیدنظر استان آذربایجان شرقی عودت داده می شود.
رئیس شعبه 26 دیوان عالی کشور ـ مستشار
انصاری ـ افشاری