عنوان: معیار زمانی احراز حجر

پیام: آنچه جهت اثبات محجوریت (مثل جنون ادواری)، ملاک است وضع حال افراد است نه سوابق حاکی از علائم حجر در گذشته.


مستندات: مواد 1210 و 1223 قانون مدنی ـ مواد 14، 37 و 57 قانون امور حسبی

شماره دادنامه قطعی :
9309970909100051
تاریخ دادنامه قطعی :
1393/02/29
گروه رأی:
حقوقی

خلاصه جریان پرونده

دایره سرپرستی دادسرای عمومی شهرکرد طی شماره 9110113813900138 مورخ 3/3/91 با استناد به نظریه پزشکی قانونی اداره کل پزشکی قانونی استان مزبور به شماره 85187 – 13/4/90 که در آن آمده است الف.ت. فرزند ع. در حال حاضر علائم جنون دارد و لازم است سریعاً برای درمان و کنترل بیماری در بخش روان پزشکی بستری گردند (برگ 3) و نیز طبق نظریه شماره 94309/م/21 مورخ 16/11/90 (برگ 6) همان اداره مبنی بر اینکه جنون الف.ت. ادواری و تاریخ شروع بر اساس مدارک پزشکی موجود از سال 1381 می باشد. از دادگاه درخواست رسیدگی و صدور حکم به حجر او را کرده است. شعبه هفتم دادگاه عمومی (مدنی) شهرکرد در وقت فوق العاده طی دادنامه شماره 9109973810700234 مورخ 7/3/91 درخواست دادسرا را موجه تلقی و حکم به حجر مشارالیه به علت جنون از تاریخ 1/1/1381 صادر کرده است. پس از ابلاغ شخص یادشده از دادنامه ی صادره تجدیدنظرخواهی کرده است. عمده اعتراض وی این است که پزشکان معالج او دکتر م.الف. و دکتر پ.ص. او را محجور نمی دانند و بیماری او را قابل درمان می دانند. در صورت استعلام پاسخ خواهند داد به نظریه پزشکی قانونی هم معترض است. درخواست جلب نظر مجدد را کرده است و مطالبی هم درباره همسر خود ایراد نموده است. رسیدگی به شعبه دوم دادگاه تجدیدنظر استان چهارمحال و بختیاری ارجاع گردیده است دادگاه قرار ارجاع امر به کمیسیون پزشکی قانونی را صادر نموده است. نظریه کمیسیون سه نفره اداره مزبور به شماره 102/ک/21 مورخ 23/5/91 بدین شرح واصل شده است: پس از بررسی سوابق و مدارک پزشکی و استماع اظهارات الف.ت. و همسر نامبرده چنین نظر می دهد: »کلیه سوابق ارائه شده بررسی شد بیمار جنون از نوع ادواری دارد که در صورت مصرف صحیح دارو و درمان صحیح علائم و آثار بیماری برطرف خواهد شد و در آن زمان توانایی اداره امور خود را خواهد داشت ولی چنانچه به طور صحیح و مرتب دارو مصرف نکرده و صحیح درمان نشود علائم جنون را بروز می دهد که در آن موقع قادر به اداره امور خود نخواهد بود و نیازمند حمایت است لازم به ذکر است در حال حاضر علائمی دال بر وجود جنون در نامبرده دیده نشده لیکن احتمال عود در آینده وجود دارد.« (برگ 20) دادگاه نظریه به تجدیدنظرخواه ابلاغ کرده است. او لایحه ای تسلیم و طی آن اظهار کرده است که در سال 1390 حالت عصبی داشته است. زیر نظر دکتر پ.ص. درمان شده و الآن بهبودی یافته و زندگی خود را اداره می کند و نیاز به کسی ندارد درآمد وی از کاسبی است دارای زن و دو بچه است. دادگاه به لحاظ ابهام در نظریه اخیر پزشکی قانونی مجدداً موضوع را از اداره مرقوم استعلام کرده است. پزشکی قانونی طی نظریه شماره 6323/م/21 مورخ 21/6/91 درباره الف.ت. اظهارنظر کرده است: 1- نامبرده دارای بیماری از نوع جنون ادواری می باشد. 2- ماهیت جنون را بروز می دهد و زمان آن را نمی توان پیش‏بینی کرد ولی در حال حاضر علائم جنون ندارد و در حالت افاقه می باشد. 3- در صورت عدم مصرف داروهای تجویزی ممکن است علائم بیماری بروز نماید. (برگ 25) تجدید‏نظر‏خواه در تاریخ 21/6/91 در دفتر دادگاه حاضر و نظریه اخیر پزشکی قانونی را ملاحظه و اظهار داشته آن را قبول دارم و اعتراض ندارم (برگ 27). دادگاه سپس ختم رسیدگی را اعلام و طی دادنامه شماره 73814200857 مورخ 23/6/91 ضمن ردّ تجدید‏نظر‏خواهی دادنامه بدوی را تأیید کرده است. الف.ت. از آن فرجام خواهی نموده است و با استناد به گواهی پزشک معالج دکتر پ.ص. که گواهی کرده است او از تیرماه سال 1390 تحت کنترل درمان دارویی بوده و در حال حاضر هیچ گونه علائم اختلال روان پزشکی ندارد. (برگ 33) و نیز رضایت‏نامه‏ای از همسرش پیوست نموده است. م.ف. به عنوان همسر وی اعلام کرده است یک سال قبل به علت گرفتاری مالی و مشغله کاری و بی خوابی زیاد درگیر بوده است. اکنون در آرامش کامل بسر می برم و با همسر و بچه هایم زندگی می‏کنم و مشکلی نداریم و به حکم حجر اعتراض دارم. فرجام خواه توضیح داده که طبق گواهی پزشکی قانونی هم اکنون مشکل بیماری ندارم و مطلعین محلی هم از آن اطلاع کامل دارند پرونده پس از تبادل لوایح و عدم وصول پاسخ از اداره سرپرستی برای رسیدگی به دیوان کشور ارسال و رسیدگی در دستور کار این شعبه قرارگرفته است.
هیئت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید. پس از قرائت گزارش عضو ممیّز و ملاحظه اوراق پرونده و اعتراضات فرجامی و انجام مشاوره به شرح زیر رأی می دهد:

 

رأی شعبه دیوان عالی کشور

بر دادنامه فرجام خواسته اشکال وارد است زیرا حسب ماده 1210 قانون مدنی اصل عدم حجر است مگر خلاف آن ثابت شود حجر موجب محرومیت از حق استیفاء هر فرد و دارای عواقب اجتماعی است ازاین رو چه به موجب ماده 1223 قانون مرقوم و چه به موجب مواد 14 و 37 و 57 قانون امور حسبی مراجع قضایی ذیربط با مسئله حجر حسب مورد و وظیفه قانونی خود در رسیدگی و احراز حجر هر فرد لازم است تحقیقات وسیع انجام دهند تا موجب محرومیت فرد از حقوق اجتماعی و اضرار به حقوق افراد ثالث محقق نشود در قضیه مطروحه مؤادی نظریات متعدد سازمان پزشکی قانونی حاکی است که فعلاً فرجام خواه از سلامت روانی برخوردار است و در صورت استمرار درمان سلامت عقلانی وی ثبات خواهد داشت و آنچه که ملاک است وضع حال و حاضر فرجام خواه است فرجام خواه به تحقیق از پزشک معالج خود و مطلعین استناد کرده است همسر وی که احیاناً در طرح موضوع حجر نقش داشته به حکم دادگاه اعتراض و وضع فرجام خواه را عادی اعلام کرده است و چون حسب مواد قانونی فوق الاشعار دادگاه در رسیدگی به دلایل حجر مبسوط الید است که اقتضاء داشته از مطلعین معرفی شده و پزشک معالج فرجام خواه و همسر وی تحقیق و سپس از خود او اختبار به عمل آورده و اگر اقدام دیگری در کشف حقیقت مؤثر است طبق ماده 199 قانون آیین دادرسی مدنی و مواد مرقوم انجام سپس مبادرت به صدور رأی شود علی هذا دادنامه فرجام خواسته به لحاظ نقص رسیدگی طبق بند 5 ماده 371 قانون فوق نقض و رسیدگی بعدی به دادگاه صادرکننده رأی تفویض می شود.
رئیس شعبه 3 دیوان عالی کشور ـ مستشار
غفارپور ـ شاملو