عنوان: تقاضای فسخ نکاح به دلیل کتمان ازدواج سابق زوجه

پیام: کتمان ازدواج سابق زوجه تدلیس در نکاح محسوب نمی شود چراکه عدم ازدواج سابق به صورت صریح در عقد اشتراط نشده است و عقد نیز متبانیاً بر این شرط واقع نشده است.


مستندات: ماده 1128 قانون مدنی

شماره دادنامه قطعی :
9209970907201303
تاریخ دادنامه قطعی :
1392/12/11
گروه رأی:
حقوقی

خلاصه جریان پرونده

در تاریخ 12/4/1392 آقای م.د. به وکالت از آقای م.م. به استناد رونوشت سند نکاحیه به شماره 20787 مورخ 29/7/90 اظهارنامه مورخ 17/12/1391 استماع شهادت شهود شناسنامه و کارت ملی دادخواستی به خواسته تقاضای رسیدگی و صدور حکم به تأیید فسخ نکاح به لحاظ تدلیس و تخلف از شرط صفت به طرفیت خانم ص.الف. تقدیم و چنین توضیح می دهد به تجویز مواد 1128 و 1101 و 438 قانون مدنی به استحضار می رساند برابر نکاح نامه تنظیمی دفترخانه ازدواج شماره . . . تبریز موکل با خوانده ازدواج نموده است و در جریان خواستگاری و مذاکرات اولیه زوجه و خانواده مشارٌالیها از اعلام ازدواج قبلی خوانده خودداری نموده اند درحالی که مقصود و هدف اصلی موکل بنا به اظهارش ازدواج با دختری بوده که صفت و وصف خاص یعنی بدون ازدواج و طلاق بوده باشد و عقد مبنیاً بر این اراده و قصد واقع گردیده ولی متعاقباً در اسفندماه سال 1391 بر موکل کاشف به عمل آمده که خوانده مطلقه بوده و دارای همسر قبلی بوده مضافاً سن واقعی و حقیقی زوجه پنج سال بیشتر از سن اعلام شده است لذا موکل بر این اساس از طریق ارسال اظهارنامه مراتب فسخ نکاح را به خوانده رسماً و قانوناً اظهار و اعلام داشته است توجهاً به قاعده العقود تابعه القصود و عدم اعلام نکاح اول و سن حقیقی از طرف زوجه که مصداق تدلیس و سبب ابهام موضوع به موکل گردیده و موجب فریب مشارٌالیه واقع شده که قطعاً و یقیناً در صورت اطلاع و علم بدان امر وصلت حاضر تحقق نمی یافت به علاوه عرفاً و وجداناً هم کتمان ازدواج قبلی و سن واقعی زوجه قابل مسامحه نبوده و دوام زندگی از ابتدای آن نیازمند صدق و راست گویی بوده که در مانحن فیه عکس آن صورت پذیرفته است لازم به ذکر است زوجین در دوران نامزدی قانونی و شرعی قرار دارند لذا رسیدگی و تحقیق و استماع شهادت شهود موکل (خواستگاری و مزاوجت به شرح ازدواج اول و سن متولد 1357 خوانده صورت پذیرفته و در تاریخ مؤخر خلافش ثابت گردیده) و النهایه صدور حکم به فسخ نکاح به انضمام کلیه خسارات قانونی مورد استدعاست پرونده جهت رسیدگی به شعبه 17 دادگاه عمومی حقوقی تبریز ارجاع می شود آقای ع.م. با تقدیم وکالت نامه ای خود را به عنوان وکیل زوجه معرفی می کند شعبه مذکور در تاریخ 31/4/1392 با حضور زوجین و وکلای آنان تشکیل جلسه می دهد وکیل خواهان اظهار داشت خواسته به شرح دادخواست تقدیمی است شهود که نزدیکان موکل یعنی مادر و پدر و برادر مشارٌالیه هستند ـ برای بیان و اثبات شرط صفت در جریان خواستگاری که عقد نکاح بر مبنای عدم ازدواج قبلی خوانده می باشد تعرفه شده اند مضافاً زوجه سن واقعی خود را متولد 1357 اعلام کرده است ولی متعاقباً کاشف به عمل آمده که سن مشارٌالیها بیشتر از آن بوده است و زوجه آن را کتمان نموده است و این موضوع موجب فریب موکل شده است و موکل از طریق یکی از آشنایان خانواده زوجه در اسفندماه سال 91 علم به ازدواج قبلی خوانده با شخص ثالثی هکذا به سن واقعی نامبرده پیداکرده است و با ارسال اظهارنامه مورخ 17/12/91 رسماً و قانوناً مراتب فسخ نکاح را به زوجه اعلام داشته است که با توجه به فقدان شرط صفت که عقد نکاح که مبنیاً بر آن محقق شده است و کتمان سن واقعی از موارد فسخ نکاح می باشد وکیل خوانده اظهار داشت در خصوص اعلام یا معرفی شهود خواهان به عنوان برادر، پدر، مادر در جهت اثبات ادعای واهی به استحضار می رساند که شهود اعلامی نظر به قرابت نسبی نزدیک و ذینفع بودن در قضیه به لحاظ عدم پرداخت مهریه در امکان فسخ نکاح قابلیت احضار و استماع شهادت نداشته و طلاق موکله در عرض 3 ماه در هنگام دوشیزگی و باکره بودن و وصف خاص از قبیل موجود در حال حاضر نیز از طریق پزشکی قانونی بکر ایشان قابل اثبات است در خصوص تاریخ تولد ایشان مراتب را در هر دو مورد به خواهان اعلام و ایشان نیز قبول داشته اند و موکله در مقام خوانده جهت اثبات قطعی ردّ دعوی خواهان حاضر به اتیان سوگند می باشد صرف نظر از اینکه مراتب تأثیری نداشته و حکم محکمه قابل اثبات در سن واقعی موکله می باشد در ضمن طبق اقرار خواهان دفترخانه ازدواج را ایشان تهیه و مشخص نموده و طبعاً مدارک موکل را قبل از ازدواج دریافت داشته و به دفترخانه مجری صیغه ازدواج تحویل نموده اند در ضمن خواهشمند است از شخص خواهان سؤال گردد چگونه در اسفندماه توأماً اطلاع از مراتب ادعایی حاصل نموده اند و قبل از آن اطلاعی نداشتند و نهایتاً جهت رفع اطاله کلام به شرح لایحه شماره 320-31/4/92 اکتفا گردیده تقاضای اتیان سوگند شرعی موکله در جهت اثبات ادعا را نموده و صدور حکم شایسته در جهت بطلان دعوی خواهان را می نماید در ضمن هیچ ضرری متوجه خواهان نگردیده است تا از ماده 1128ق.م. استمداد جوید خواهان در پاسخ اظهار داشت اواخر بهمن باجناق من بنام م.الف. هر دو موضوع را برای من بیان کردند ساعت 11 شب بود باجناقم به من زنگ زد و گفت کاری فوری دارم من رفتم در ماشین وی نشستم ایشان گفت من زندگی ام به هم خورده است نمی خواهم زندگی تو به هم بخورد می دانید که همسر شما متولد 52 بوده و 57 نوشته شده و همسرتان قبلاً با شخص دیگری ازدواج کرده بودند و من بعد از آن با خوانده مسائل را مطرح کردم و ایشان قبول کردند و ایشان گفتند برویم توافقی طلاق بگیرم که من نیز با خانواده ام قرار شد در میان بگذارم و چون بعداً اختلاف پیدا شد و آن این بود که ایشان با من تفاوت سنی زیاد داشت وکیل خوانده اضافه کرد شوهر خواهر موکله در حال متارکه و طلاق می باشند و طبعاً برعلیه موکل اظهاراتی را اعلام می نمایند و شهادت ایشان نیز قابلیت استماع نخواهد داشت در ضمن موکله دو نفر شاهد بنام م.ع. و خانم ر.غ. دارند که در اواسط مردادماه خواهان و موکله در منزل ایشان جهت مصالحه حاضر و پس از مذاکرات چندین روز نهایتاً شخص خواهان اعلام داشته که مراتب طلاق قبلی و اصلاح شناسنامه را قبول داشته که در صورت نیاز و صلاحدید شهود در محضر دادگاه اعلام شهادت خواهند کرد سپس خواهان توضیح داد من قبول دارم که این دو نفر که نامشان ذکر شد سعی کردند ما را آشتی دهند من هم گفتم که نمی توانم از این دو مورد چشم بپوشم من گفتم که بله من حاضرم ایشان به من زمان دهند تا در این مورد فکر کنم . . . دادگاه پس از استماع اظهارات بعدی طرفین و وکلای آنان ختم رسیدگی را اعلام و طی دادنامه شماره 491-92-31/4/92 ضمن شرح دعوای خواهان و انعکاس اظهارات آنان چنین رأی می دهد با توجه به محتویات پرونده ازجمله کپی مصدق سند نکاحیه به شماره ترتیب 20787-29/7/1390 تنظیمی در دفترخانه . . . تبریز وجود علقه زوجیت دائم مترافعین را محرز می داند با توجه به مراتب و اظهارات طرفین و وکلای آنان و به دلالت ماده 1128 قانون مدنی که اشعار می دارد صفت خاصی در عقد تصریح شود یا عقد متبایناً بر آن جاری گردد و ماده 438 از همان قانون که بیان می نماید (تدلیس عبارت است از عملیاتی که موجب فریب طرفه معامله شود) و با عنایت به مسئله 13 و14 از مبحث القول فی العیوب الموجبه لخیار الفسخ و التدلیس از کتاب النکاح تحریرالوسیله حضرت امام خمینی ره که خیار فسخ در تدلیس و صفت کمال را به دو شرط 1- مخفی و کتمان نمودن عیب در تدلیس 2- ذکر صفت کمال به نحو اشتراط در عقد یا توصیف شخص به آن صفت قبل از وقوع عقد با فقدان آن صفت منوط کرده اند و اعتقاد زوج به وجود صفت کمال یا عدم وجود عیب و سکوت طرف مقابل را بر اظهار از موارد فسخ نمی دانند درحالی که در این پرونده حسب اقرار مدعی در مورد وجود صفت مقصود و عدم وجود عیب منظور هیچ گونه صحبتی و مذاکره ای بین طرفین واقع نشده و خواهان به زعم خود خوانده را باصفت مذکور و بدون عیب تصور کرده است و لذا خوانده به صفت موردنظر متصف نگردیده و عیب منظور خواهان کتمان نکرده است و در عقد به نحو اشتراط بیان نشده و عقد متبایناً بر آن جاری نگردیده است و عملیاتی که موجب تدلیس و مخفی نگه داشته شدن عیب باشد از طرف زوجه واقع نشده است لذا موضوع خواسته خواهان از مصادیق مواد یادشده و مسئله 13 مذکور نبوده بلکه از مصادیق مسئله 14 تحریرالوسیله است که برای خواهان حق فسخ قائل نیست بنابراین و درمجموع دادگاه خواسته خواهان را مطابق با شرع و قانون ندانسته و با استناد به مسائل یادشده و مواد بیان گردیده حکم به بطلان دعوی خواهان صادر و اعلام می نماید پس از ابلاغ رأی صادره و تجدیدنظرخواهی آقای م.م. با وکالت آقای م.د. شعبه بیستم دادگاه تجدیدنظر استان آذربایجان شرقی نسبت به موضوع رسیدگی و با بررسی پرونده پایان رسیدگی را اعلام و طی رأی شماره 816-26/6/1392 چنین استدلال می کند: با عنایت به محتویات پرونده توجهاً به اینکه ایراد و اعتراض مؤثر و موجهی که موجبات نقض دادنامه معترضٌ عنه را ایجاب نماید به عمل نیامده و من حیث المجموع دادنامه مزبور موافق موازین قانونی اصدار یافته است بناء علی هذا دادگاه ضمن ردّ اعتراض مستنداً به مواد 358 و 348 قانون آیین دادرسی مدنی دادگاه های عمومی و انقلاب دادنامه تجدیدنظر خواسته را تأیید می نماید این رأی در تاریخ 7/7/1392 ابلاغ و آقای م.م. با وکالت آقای م.د. در تاریخ 27/7/1392 نسبت به آن اعتراض و تقاضای فرجام خواهی می کند پرونده جهت رسیدگی پس از تبادل لوایح به دیوان عالی کشور ارسال که به این شعبه ارجاع می گردد مشروح مفاد لوایح طرفین به هنگام شور قرائت خواهد شد.
هیأت شعبه در تاریخ بالا تشکیل گردید پس از قرائت گزارش آقای حیدرعلی حیدری عضو ممیّز و ملاحظه اوراق پرونده مشاوره نموده چنین رأی می دهد:

 

رأی شعبه دیوان عالی کشور

اعتراض فرجام خواه آقای م.م. با وکالت آقای م.د. نسبت به رأی شماره 816 -26/6/1392 صادره از شعبه بیستم دادگاه تجدیدنظر استان آذربایجان شرقی با توجه به مندرجات پرونده و رسیدگی های به عمل آمده وارد نیست ـ رأی دادگاه بنا به جهات و دلایل منعکس در آن و ملاحظه اظهارات و توضیحات طرفین و وکلای آنان به شرح صورت جلسه مورخ 31/4/1392 دادگاه بدوی مخالف قانون نمی باشد فلذا با ردّ اعتراض مستنداً به ماده 370 قانون آیین دادرسی مدنی مصوب سال 1379 رأی فرجام خواسته نتیجتاً ابرام و پرونده اعاده می گردد.
رئیس شعبه 12 دیوان عالی کشور ـ مستشار
طیبی ـ حیدری