عنوان: درخواست صدور حکم حجر فرزند توسط مادر

پیام: ازآنجاکه والدین طبق قانون مکلف به اعلام مراتب حجر فرزندان خود به دادستان و درخواست تعیین قیم هستند و نیز با توجه به قرابت بین محجور و مادر، مشارالیها ذی نفع در سرنوشت فرزندش است و وجود پدر و عدم اقدام وی به تکلیف مزبور موجب اسقاط آن از مادر نمی شود بنابراین مادر محجور می تواند از رأی صادره در خصوص حجر فرزندش تجدیدنظرخواهی نماید.


مستندات: ماده 1219 قانون مدنی ـ مواد 44 و 55 قانون امور حسبی

شماره دادنامه قطعی :
9209970909100204
تاریخ دادنامه قطعی :
1392/06/09
گروه رأی:
حقوقی

خلاصه جریان پرونده

در تاریخ 31/3/1390 د.ک. از دایره سرپرستی دادسرای عمومی کرمان درخواست کرده که فرزندش و.م. از لحاظ روانی دچار مشکل است، او به پزشک قانونی معـرفی شود تا حکم به حجر وی صادر گردد. خانم دادیار سرپرستی دستور تحقیق محلی به نیروی انتظامی و نیز جلب نظر پزشکی قانونی داده است، نیروی انتظامی در گزارش مورخ 18/4/90 به استناد اظهارات سه نفر گزارش کرده است که و.م. محجور و دارای معلولیت شدید ذهنی بوده و قادر به انجام کارهای خود نمی باشد (برگ 5 پرونده). پزشکی قانونی طی گزارش شماره 11577/ص /100/1390 مورخ 14/4/90 اعلام نموده است: »بر اساس نظریه متخصص روان پزشکی معتمد در خصوص صاحب عکس الصاقی امضاشده، آقای و.م. فرزند ع. از نامبرده تست هوش به عمل آمد و مصاحبه روان پزشکی شد، در نامبرده عقب ماندگی ذهنی مشهود است که متصل به زمان صغر است و قادر به اداره امور اموال خود نیست و احتیاج به قیم دارد.« (برگ 7) سپس دایره سرپرستی بدون این که از متقاضی و نیز و.م. تحقیقی انجام دهد در تاریخ 28/4/90 از دادگاه درخواست رسیدگی و صدور حکم به حجر او را کرده است. شعبه دوم دادگاه عمومی (مدنی) کرمان در وقت فوق العاده با حضور و.م. و پدرش ع. در تاریخ 29/4/90 تشکیل جلسه داده است، ع.م. پدر و. اظهار داشته او از طفولیت مشکل ذهنی داشته قادر به ادامه تحصیل نبوده او را به مدرسه استثنایی بردیم تا کلاس سوم راهنمایی ادامه تحصیل داد در شرکت خدماتی چند روزی کار می کند ولی او را بیرون می کنند و در حال حاضر در شرکت اداره برق ، کار خدماتی می نماید و دچار عقب افتادگی ذهنی می باشد و خواستار صدور حکم حجر ایشان می باشد و شهود را در دادگاه حاضر نمودم از ایشان تحقیق شود، از و.م. هم تحقیق به عمل آید. دادگاه از مشارالیه سؤالاتی کرده و او پاسخ داده است که 29 سال دارم، شهریور که می آید می روم توی سی سال، زن دارم، بچه ندارم، نام همسرم الف.الف. است، در اداره برق بخش فضای سبز کار می کنم، دادگاه سؤال کرده اگر کسی مبلغ ده میلیون تومان به شما بدهد چطور آن را خرج می کنید؟ پاسخ داده است: وسیله برقی می خرم، یخچال فریزر می خرم چون نداریم، تلویزیون می خرم، ماشین می خرم زیرا وسیله نقلیه ندارم، دادگاه سؤال کرده اگر صد هزار تومان داشتید و هشتاد هزار تومان وسیله خریدید چقدر برای شما باقی می ماند؟ پاسخ داده است نود هزار تومان باقی می ماند، سپس از گواهان تحقیق نموده است که حاصل آن به شرح زیر است: 1ـ م.ب. فرزند غ.، 26 ساله، کارگر، اظهار داشته است: و.م. یک خرده عقب ماندگی دارد، یک حرفی برایش بزنی زودباور می کند و همان کار را می کند (برگ 14). 2ـ الف.ح.، 54 ساله، بازنشسته، فرزند الف. گفته است: و.م. را از حدود سیزده سال است که می شناسم دچار مشکل روحی و روانی می باشد و دارای عقب ماندگی ذهنی می باشد و قادر به اداره امور اموال خود نمی باشد و از همان دوران کودکی به همین درد مبتلا می باشد. (برگ 13) دادگاه سپس ختم رسیدگی را اعلام و طی دادنامه شماره 73410200250 مورخ 30/4/90 چنین رأی داده است: »…با توجه به مجموع محتویات پرونده ازجمله نظریه پزشکی قانونی به شماره 1577/ص /100/1390 مورخ 14/4/90 مندرج در پرونده اجمالاً بر عدم حجر وی دلالت دارد و با توجه به سایر تحقیقات به عمل آمده و مصاحبه حضوری معموله با وی و این که شهود وی به صورت قطع و یقین بر حجر وی شهادت نداده اند و دلیلی که حجر وی را ثابت نماید به دست نیامده لذا دادگاه با عنایت به مفاد ماده 1210 قانون مدنی و ذیل ماده 57 قانون امور حسبی درخواست یاد شده را محکوم به رد می نماید …« . آقای م.ن. به وکالت از د.ک. از رأی صادره تجدیدنظر خواسته و با استناد به تحقیق نیروی انتظامی و اظهارات شهود و پزشکی قانونی و مطالبه پرونده شماره 3001203876 بهزیستی درباره و.م. درخواست بذل توجه و رسیدگی مجدد را کرده است. همچنین دایرة سرپرستی از رأی صادره درخواست تجدیدنظر نموده است. شعبه هشتم دادگاه تجدیدنظر و.م. و مادرش د.ک. را برای تحقیق بیشتر به دادگاه احضار کرده است و در تاریخ 7/12/90 در وقت فوق العاده با حضور و. و پدرش ع.م. تشکیل جلسه داده است. ملاحظات و مشاهدات خود از وضع و.م. را چنین صورت جلسه کرده است: »… و.م. ملبس به لباس کار که ظاهراً در کارگاهی مشغول به کار می باشد از حیث وضعیت جسمانی و ظاهری مورد خاصی مشاهده نگردید و راجع به وضعیت زندگی و کار خویش و علاقه مندی به زندگی صحبت نمود خلاصه صحبت او این بود که به زنـدگی خویش علاقـه مند و رضایـت دارد به شرطی که دیگران بگذارند که تلویحاً به مداخلة دیگران اشاره نمود، دادگاه راجع به وضعیت مالی و تشخیص نفع و ضرر خویش در امورات مالی سؤالات به عمل آورد به نحو شفاهی که پاسخ آن نیز به صورت شفاهی استماع گردید، سپس ختم رسیدگی را اعلام و در مورد تجدیدنظرخواهی دادستان عمومی و انقلاب کرمان طی دادنامه شماره 9009973413800975 ــ 8/12/90 چنین رأی داده است: » … نظر به این که در این مرحله دلیلی که موجبات نقض دادنامه بدوی را مهیا نماید ابراز و اقامه نگردیده و از حیث رعایت اصول دادرسی و موازین قانونی خدشه و ایرادی به دادنامه معترض عنه مترتب نمی باشد لذا به تجویز ماده 358 از قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی ضمن رد تجدیدنظرخواهی دادنامه تجدیدنظر خواسته عیناً تأیید می گردد …« ولی در خصوص تجدیدنظرخواهی د.ک. حسب دادنامه شماره 9009973413800589 ــ 25/7/90 به شرح زیر مبادرت به صدور رأی نموده است: »… نظر به این که اشخاصی که نسبت به تصمیمات دادگاه راجع به رد درخواست حجر می توانند تجدیدنظرخواهی کنند در ماده 66 قانون امور حسبی تصریح گردیده و اشاره ای به مادر محجور جهت تجدیدنظرخواهی ننموده لذا تجدیدنظرخواه و به تبع وکیل وی ذی سمت در تجدیدنظرخواهی از دادنامه مزبور نبوده و به استناد ماده دو قانون آیین دادرسی مدنی قرار رد تجدیدنظرخواهی صادر و اعلام می گردد …« پس از ابلاغ دادنامه ها دایره سرپرستی از دادنامه شماره 73413800975 مورخ 8/12/90 در تاریخ 7/2/91 و از دادنامه شماره 73413800589 مورخ 25/7/90 در تاریخ 19/9/90 فرجام خواهی کرده است و به دنبال اعاده پرونده از دفتر دیوان کشور و صدور اخطاریه مورخ 21/3/91 از طرف دفتر شعبه هشتم دادگاه تجدیدنظر که راجع به دادنامه شماره 9009973413800975 مورخ 8/12/90 بوده است، خانم دادیار سرپرستی مجدداً در دادخواست تسلیمی از دادنامه شماره 9009973413800589 مورخ 25/7/90 که راجع به رد تجدیدنظرخواهی د.ک. است، فرجام خواسته است. حاصل اعتراضات فرجامی دایره سرپرستی این است که با توجه به نظریه پزشکی قانونی و تحقیقات انجام شده از طریق ضابطین و شهادت شهود و.م. دچار عقب ماندگی ذهنی و تحت پوشش بهزیستی است درخواست نقض دادنامه های صادره و صدور حکم حجر او را دارد و غبطه و صلاح وی در همـین است، پـرونده سپـس بـرای رسیدگی به دیوان کشور ارسال و رسیدگی به آن در دستور کار این شعبه قرار گرفته است.

رأی شعبه دیوان عالی کشور

بر دادنامه های فرجام خواسته و رسیدگی محاکم اشکال وارد است: 1ـ بانو د.ک. مادر و.م. مدعی شده که فرزندش از دوران طفولیت دارای عقب ماندگی است و درخواست رسیدگی و صدور حکم به حجر او را کرده است یعنی حجر وی را متصل به دوران صغر می داند. طـبق ماده 1219 قانون مـدنی و ماده 55 قانون حسبی، والدین مکلف به اعلام مراتب حجر فرزندان خود به دادستان و درخواست تعیین تکلیف و تعیین قیم به وی هستند و نیز با توجه به قرابت بین آنان مادر مشارالیه ذی نفع در سرنوشت فرزندش است و وجـود پـدر و عـدم اقدام وی به تکلیف مزبور موجب اسقاط آن از مادر نمی کند لذا پس از درخواست رسیدگی به حجر وی و رد آن از طرف دادگاه حسب مواد قانونی یاد شده و ماده 44 قانون امور حسبی مادر وی حق اعتراض و تجدیدنظرخواهی از رأی صادره را دارد. علی هذا دادنامه شماره 9009973413800589 مورخ  25/7/90 که بر خلاف مراتب فوق صادر شده با لحاظ ملاک ذیل ماده 404 قانون آیین دادرسی مدنی و مقررات یاد شده نقض می گردد. 2ـ در خصوص دادنامه شماره 9009973413800975 مورخ 8/12/90 اولاً در هر دو فقره دادخواست تجدیدنظرخواهی و نیز در مرحله فرجامی استناد به پرونده بهزیستی و.م. شده و درخواست گردیده است سابقه أخذ و ملاحظه شود، به این در خواست ترتیب اثر داده نشده است، مطابق مواد 14 و 37 و 57 قانون امور حسبی دادرس و نیز حسب ماده 1223 قانون مدنی، دادسرا مکلف است به منظور حفظ حقوق محجور و ذوی الحقوق و نیز آثار مترتب بر حجر از حیث تضییع حقوق ثالث به منظور کشف حقیقت هر نوع تحقیق و رسیدگی که لازم می داند انجام دهد و در این امر مـبسوط الید است و ماده 199 قانون آیین دادرسی مدنی هم همین اقتضا را دارد. لذا اقتضا داشته دادگاه سابقه مـورد استناد را مطالبه و وفـق ماده 200 قانون مرقوم محتویات آن را در دادگاه با حضور طرفین در صورت لزوم با حضور نماینده مطلع بهزیستی و دایره سرپرستی مورد ملاحظه و آنچه که درباره وضعیت فرد مورد نظر وجود دارد در صورت جلسه دادرسی ثبت کند و در اجرای مواد قانونی یاد شده اگر اقدامات دیگری که در کشف حقیقت مؤثر می داند انجام و تحقیقات را تکمیل کند. ثانیاً ـ رد ادله فعلی موجود در پرونده: گزارش و تحقیق محلی نیروی انتظامی و شهادت صریح شهود و نظریه پزشکی قانونی و ناهماهنگی موجود در گفتار و.م. هنگام اختبار در دادگاه بدوی محتاج به استدلال و توجیه قانونی است و چون خواسته حجر است، حجر دارای مراتب است، دادگاه باید پس از تکمیل تحقیقات به نحوی که یاد شد با توجه به نتیجه حاصله و طبق قوانین موضوعه و لحاظ ادله موجود مبادرت به صدور رأی کند علی هذا دادنامه فوق الذکر هم به لحاظ نقص رسیدگی و عدم توجه به ادله ابرازی مستنداً به مراتب فوق الذکر و بند 5 ماده 371 بند الف ماده 401 قانون آیین دادرسی مدنی نقض و رسیدگی با لـحاظ بند الـف ماده 405 همـان قانون به دادگاه صادرکننده رأی تفویض می گردد.
رییس شعبه 3 دیوان عالی کشور ـ مستشار
غفارپور ـ شاملو