عنوان: لزوم استفاده فوری از حق فسخ در نکاح

پیام: استفاده از حق فسخ در نکاح به طور فوری و در موارد منصوصه قابل اعمال می باشد.


مستندات: ماده 1131 قانون مدنی مصوب 1314

شماره دادنامه قطعی :
9309970907900161
تاریخ دادنامه قطعی :
1393/06/11
گروه رأی:
حقوقی

خلاصه جریان پرونده

در تاریخ 21/5/1392 خانم الف.ر. بطرفیت آقای م.ن. به خواسته صدور حکم مهریه مافی القباله خود به 500 قطعه سکه طلای تمام بهار آزادی طرح دعوی نموده است. متقابلاً آقای م.ن. بطرفیت خانم الف.ر. به خواسته فسخ نکاح طرح دعوی کرده است که دادگاه قرار رسیدگی توأمان را صادر کرده است. خانم الف.ر. اظهارداشته به استناد سند ازدواج شماره … دفترخانه رسمی ازدواج شماره … حوزه ثبت ساری، در تاریخ 31/2/1391 رسماً به عقد دائم درآمده با مهریه یک جلد کلام الله مجید، بانضمام جام و آیینه شمعدان و پانصد عدد سکه طلای تمام بهار آزادی، لذا تقاضای مطالبه مهریه اش را نموده است . اضافه نموده که شوهرش مدت 5 ماه وی را رها کرده و نفقه نمی دهد و سرزندگی مشترک نمی آید. براساس این کدورت مهریه اش را مطالبه کرده است. در جریان رسیدگی، زوج آقای م.د. را وکیل رسمی خود تعیین کرده است. مشارٌالیه در تاریخ 9/9/92 اظهار داشته با توجه به اینکه زوجه در سند ازدواج نوشته دوشیزه می باشد و موکل مدعی است که خوانده (زوجه) دوشیزه نبوده است و دادخواست فسخ نکاح داده و در شرایط ازدواج قید شده زوجه دوشیزه نمی باشد، به استناد ماده 1128 قانون مدنی خواهان فسخ نکاح می باشد. در شعبه 4 بازپرسی که موکل شکایت فریب در ازدواج مطرح کرده است، زوجه اقرار کرده که قبلاً به عقد نکاح موقت دیگری درآمده است و در پرونده شعبه 4 بازپرسی به شماره 9201016 می باشد که رأی صادر نگردیده. خانم الف.ر. اظهار داشت 5/1 سال با هم زندگی می کردیم. به محض درخواست مهریه، اقدام به طرح دعوی کرده است. اگر درست می گوید چرا زودتر اقدام نکرده است؟ همسر قبلی خود را بدون پرداخت حق و حقوق مالی طلاق داده است و حال می خواهد مرا مجانی طلاق بدهد و راجع به اینکه من قبلاً ازدواج کردم باید عرض کنم که من یک نامزدی ساده داشته ام و قصد ازدواج داشته ام که این آقا آمد مرا تهدید و تحریک کرده بود، صغیه محرمیت خوانده بودیم با شخصی بنام ح.م.، بعد ح.م. زندان گنبد رفته بود. من بعد از آن عقدنامه را فسخ کردم. نزدیک شیخ رفتم، فسخ کردم و رضایت ح.م. را میاوردم مبنی بر اینکه رضایت داده ازدواج فسخ شود و عقد فسخ شده است. زمانی که با زوج (م.ن.) ازدواج نمودم، باکره بودم. رابطه ای با نامزد قبلی خود نداشته ام، ح.م. همسر داشته است و جدا شده بود. می خواست مرا عقد دائم کند، ولی چون مشکل داشت نمی توانست در شناسنامه ثبت کند. صیغه محرمیت خواندیم. ولی با من رابطه نداشته است و باکره بودم. ایشان م.ن. زن و بچه داشته است و زن اول خود را طلاق داده است. با من ازدواج کرده است. در تاریخ 31/3/91 با همدیگر ازدواج کردیم. در خانه من در کرج زندگی می کرد. شوهرم دادخواست تمکین داد، دعوی وی رد شد. یک مرتبه در شعبه 7 به جرم ترک نفقه محکوم شده بود. دادگاه خطاب به زوج: در مورد عدم باکره بودن چرا زودتر اقدام نکردید؟ جواب: من در برج یک 92 متوجه شده، دادخواست تمکین دادم و شکایت فریب در ازدواج دادم که هنوز نتیجه نداشته است. بعداً فسخ نکاح دادم. من زن و دو فرزند داشته ام و همسر اول خود را طلاق دادم. زوجه اظهارداشت: دوشیزه بودم. زوج م.ن. بکارت مرا گرفته است. آقای ن.اظهارداشته: من با او رابطه نداشته ام و بکارت وی را نگرفته ام. خودش گفته من دوشیزه نمی باشم. زوجه: بخدا سوگند می خورم که همسرم اطلاع از نامزدی من با ح.م. داشته است. خودش گیر داد که بیا ازدواج کن. من هم انگشتر نامزدی قبلی را که عقد موقت صغیه محرمیت خوانده بودیم، پس دادم و صیغه را به هم زدم و با این آقا (م.ن.) ازدواج کردم. این آقا زن داشت و دو فرزند. آیا فکر می کرد که من نامزد نداشته ام؟ آقای ح.م. بعنوان گواه اظهار داشته: بنده باید عرض کنم که خانم الف.ر. صیغه من بوده است. احتمالاً صیغه یک ساله بوده و بعد از مدت حدود 6 تا 7 ماه بهم خورده است. بعد من به زندان رفتم به جرم درگیری و اغتشاش در گنبد زندانی شدم. سال 89 زندانی شدم و برج 6 نود و دو آزاد شدم و در زمانی که با الف.ر. نامزد بودم آقای م.ن. اطلاع داشته است که وی نامزد من می باشد و حتی یکبار وی را سوار اتومبیل خود کرد. آن زمانی که من با الف.ر. اختلاف داشتم و قصد جدا شدن داشته ام و بعد از آن، م.ن. به من زنگ زده بود و گفت: از این خانم دل بکن و کنار بکش. من میخواهم با وی ازدواج کنم. م.ن. در محله الف.ر. سکونت داشته و بستگان وی همسایه الف.ر. بودند و کاملاً مطلع بود که وی صیغه من بوده … پدر الف. از من وکالت گرفته است که فسخ نکاح کند و قبول کردم. آقای ح.الف. دایی زوجه اظهارداشته: … سوگند یاد می کنم که به م.ن. گفتم که خواهرزاده ام الف.ر. نامزد داشت و به هم زدند و خاله اش همسایه روبروی الف.ر. بود و اعلام داشت که الف. نامزد کرده بود و با م.ن. دوست صمیمی شدم. به هرحال شعبه 9 دادگاه عمومی حقوقی شهرستان ساری پس از یک سلسله رسیدگی به موجب شماره دادنامه 9209971510901878 مورخ 30/11/1392 به شرح مندرج در آن چنین رأی صادرکرده است: »درخصوص دادخواست آقای م.ن. فرزند ر. با وکالت آقای م. د. بطرفیت خانم الف.ر. فرزند ه. به خواسته فسخ نکاح منعقده بین ایشان و خوانده به استناد ماده 1128 قانون مدنی به این نحو که خواهان مدعی است خوانده خود را دوشیزه معرفی نموده و با وی ازدواج نموده ولی دوشیزه نبوده و قبلاً ازدواج کرده بود و خوانده دفاع نموده که صرفاً چند ماهی با شخصی به نام ح.م. نامزده کرده بود و ازدواج موقت نموده بود و بعد از آن ح.م. به زندان رفت و مدت ازدواج موقت را بذل کرده بود و وی با خواهان ازدواج کرده بود و زمانی که با خواهان ازدواج کرده بود باکره بوده است و خواهان با وی نزدیکی نموده و سلب بکارت کرده است و در تاریخ 31/2/91 به عقد خواهان درآمده است و خواهان دادخواست تمکین داده و دعوی وی رد شده است و ایشان (خوانده شکایت ترک نفقه کیفری نموده و خواهان محکوم شده است و چون وی دادخواست مطالبه مهریه ارائه نموده، خواهان طرح دعوی فسخ نکاح نموده است و شوهرش هنگامی که وی با ح.م. نامزد بود اطلاع از موضوع داشته است و وی را تحریک و تهدید می کرد که از ح.م. جدا شود و با وی ازدواج نماید و خواهان از همسر اول خود جدا شده و همسر اول خود را بدون پرداخت حق و حقوق وی طلاق داده و دو فرزند بزرگ دارد و با عنایت به مراتب فوق نظر به اینکه اولاً: خیار فسخ فوری می باشد در حالی که خواهان در تاریخ 31/2/91 با خوانده ازدواج نموده و مدتی با وی زندگی نموده است و بعد از طرح دعاوی مختلف علیه همدیگر خواهان بعد از حدود یک سال و نیم مدعی دوشیزه نبودن خوانده شده و خواهان استفاده از خیار فسخ شده است. ثانیاً: قرائن و امارات و گواهی گواهان همگی حاکی است که خواهان اطلاع داشته است که خوانده قبلاً به عقد نکاح دیگری هرچند موقت درآمده بود و حتی خوانده را تحریک و تهدید به جدایی از همسر قبلی خود نموده است و بعد از جدایی با وی ازدواج نموده است و قبل از ازدواج با خوانده نیز وی را می شناخت و ارتباطی با همدیگر داشته اند، اظهارات خوانده مبنی بر اینکه خاله خواهان همسایه روبروی ایشان می باشد و دقیقاً اطلاع از ازدواج قبلی وی داشته است و چطور ممکن است به خواهرزاده خود (خواهان) چیزی نگفته باشد، خود مؤید این ادعاست که خواهان اطلاع از ازدواج قبلی خوانده با شخص ثالث داشته است. ثالثاً: خواهان همسر قبلی داشته و به صورت توافقی از همسر قبلی خود جدا شده و بنا بر اقرار خود یک فرزند 18 ساله و یک فرزند 14 ساله از همسر قبلی خود دارد و خواهان 41 ساله (متولد 1351 و خوانده 28 ساله متولد 1364) می باشد و آنچه برای خواهان با داشتن دو فرزند بزرگ مهم بود ازدواج با خوانده بوده نه وصف دوشیزه بودن و باکره بودن وی هرچند خوانده مدعی باکره بودن در زمان ازدواج با خواهان می باشد (صرفنظر از باکره بودن یا نبودن زوجه) لذا دادگاه با توجه به مراتب فوق خواسته خواهان را وارد ندانسته و حکم بر رد دعوی خواهان صادر و اعلام می دارد. ضمناً لازم به ذکر است که خواهان طرح دعوی تمکین به طرفیت خوانده نموده و دعوی وی طبق دادنامه شماره 9201316 مورخ 7/8/92 به علت فراهم نبودن مقدمات تمکین رد شده است و همچنین حسب شکایت شاکیه به جرم ترک نفقه کیفری نیز طی دادنامه شماره 9201044 مورخ 8/11/92 صادره از سوی شعبه 101 جزائی نیز محکومیت حاصل نموده است. بنابراین چنانچه وصف دوشیزه بودن یا باکره بودن زوجه برای زوج شرط بوده و مهم بوده است چطور خواهان بعد از گذشت حدود یک سال و نیم طرح دعوی فسخ نکاح ننموده یا اصلاً راجع به باکره نبودن و دوشیزه نبودن زوجه شکایتی ننموده و بعد از رد دعوی تمکین، طرح دعوی فسخ نکاح نموده است و درخصوص دعوی خانم الف.ر. فرزند ه. بطرفیت م.ن. با وکالت آقای م. د. به خواسته مطالبه مهریه به تعداد 500 عدد سکه تمام بهار آزادی و مطالبه هزینه دادرسی مقوم به 3100000 ریال با عنایت به محتویات پرونده و احراز رابطه زوجیت طرفین به عقد دائم به دلالت فتوکپی مصدق سند نکاحیه پیوست که میزان مهریه در آن قید شده و عندالمطالبه نیز می باشد و خوانده دفاعی مبنی بر پرداخت تمام یا قسمتی از آن بعمل نیاورده. بنابراین اشتغال ذمّه خوانده به میزان خواسته محرز می باشد و دادگاه به استناد مواد 1078-1082 از قانون مدنی حکم بر محکومیت خوانده به پرداخت تعداد پانصد عدد سکه تمام بهار آزادی بابت اصل خواسته و مبلغ 161500 ریال بابت هزینه دادرسی از باب تسبیب در حق خواهان صادر می دارد. رأی صادره حضوری و ظرف 20 روز پس از ابلاغ، قابل اعتراض در محاکم تجدیدنظر استان مازندران می باشد.« آقای م.ن. نسبت به دادنامه 9209971510901878 مورخ 30/11/92 صادره از شعبه 9 دادگاه حقوقی ساری، تجدیدنظرخواهی نموده است. شعبه 11 دادگاه تجدیدنظر استان مازندران بموجب دادنامه شماره 9309971516400071 مورخ 27/1/1393 به شرح منعکس در آن، دادنامه بدوی را تأیید کرده است. این دادنامه در تاریخ 10/2/93 به آقای م. د. ابلاغ شده است. چون مشارٌالیه وکالت آقای م.ن. را در مرحله فرجام نداشته، آقای م.ن. در تاریخ 28/2/1393 به شرح دادخواست تقدیمی نسبت به دادنامه 00071 مارالذکر فرجام خواهی کرده است و خانم الف.ر. طی لایحه چهار صفحه ای بعنوان فرجام خوانده مطالب خود را ارائه کرده که پرونده به دیوان عالی کشور ارسال جهت رسیدگی به شعبه 19 دیوان ارجاع شده است . کلیه محتویات پرونده به هنگام شور قرائت می شود.

رأی شعبه دیوان عالی کشور

حسب محتویات پرونده امر زوجین در 31/2/91 ازدواج کرده اند و زوج در جلسه 9/9/92 دادگاه اظهار داشته در فروردین سال 92 از فقدان بکارت زوجه و ازدواج قبلی او مطلع شده است. مع الوصف به موجب اظهارنامه شماره 3493-31/4/92 درخواست تمکین زوجه را نموده و در 1/7/92 در مقام طرح دعوای متقابل دادخواست فسخ نکاح به دادگاه داده است که عرفاً خارج از فوریت مذکور در ماده 1131 قانون مدنی است. استنباط دادگاه از دلائل و محتویات پرونده خالی از اشکال است. رأی فرجام خواسته به شماره 9209971516400071 شعبه 11 دادگاه تجدیدنظر استان مازندران نتیجتاً تأیید می گردد.
رئیس شعبه 19 دیوان عالی کشور – مستشار
فاتحی – کریمی صحنه سرائی