عنوان: سکته مغزی و شرط وکالت در طلاق

پیام: سکته مغزی زوج از مصادیق بیماری های مندرج در نکاح نامه که موجب تحقق وکالت در طلاق می شود، نیست زیرا حتی در صورتی که این بیماری صعب العلاج باشد برای زوجه مخاطره آمیز به نظر نمی رسد چه آنکه بیماری مسری و واگیردار نیست.

شماره دادنامه قطعی :
9209970908200261
تاریخ دادنامه قطعی :
1392/09/30
گروه رأی:
حقوقی

خلاصه جریان پرونده

در تـاریخ 14/7/89 خانـم فرجام خوانده دادخـواستی مبنی بر تقاضای طلاق به طرفیت فرجام خواه تسلیم دادگستری خوانسار نموده که به شعبه اول دادگاه عمومی آن شهرستان ارجاع شده است.خواهان توضیح داده است به استناد سند نکاحیه پیوست همسر خوانده است و خوانده قادر به پرداخت نفقه نمی باشد و در عسر و حرج می باشد. دادگاه طرفین را دعوت نمود جلسه دادگاه در تاریخ 8/8/89 تشکیل شد طرفین حاضر شدند. خواهان گفت : از سال 83 ازدواج کردیم و در سال 84 عروسی کردیم باکره نیستم حامله نیستم خوانده در اثر برداشتن علم در مراسم عَلم برداری مریض شد فلج شد در منزل بستری شد با عصا راه می رود مخارج به عهده من است نیروی جنسی دارد کار نمی کند در منزل پدرش هست و من هم در منزل پدرم هستم مهریه را اجرا گذاشتم محکوم شد ولی نداده است. اجناس مغازه اش را توقیف کردم کفاف نکرد. خوانده گفت : ادعایش را فهمیدم به هیچ وجه طلاق نمی دهم مگر حق وحقوقش را بذل کند در سال 84 مریض شدم سمت راست بدنم فلج شد ولی مغازه کوچک دارم پلاستیک فروشی می کنم ماهیانه شاید سیصد و چهار هزار تومان در آمد داشته باشم 160 هزار تومان اجاره محل را می دهم. دادگاه دستور داده است در مورد زمان مریضی در آمد محل و اجاره آن نیروی انتظامی بررسی کند. پاسخ نیروی انتظامی همان اظهارات طرفین بوده است. دادگاه قرار ارجاع امر به داوری صادر کرده است. داوران توفیق در سازش نداشته اند و داور زوج گفت : زوج می گوید با بذل مهریه طلاقش می دهم. دادگاه مجدداً طرفین را دعوت نمود. در جلسه مورخ 15/4/90 طرفین حاضر شدند و همان مطالب گذشته و جلسه اول را تکرار کردند و زوجه اضافه کرد همه مهریه را می خواهم فقط نفقه و اجرت المثل را بذل می کنم در عسر و حرج هستم زوج گفت : اگر مهریه را نبخشد طلاقش می دهم. دادگاه در خصوص اینکه زوجه دارای مرض صعب العلاج است او را به کارشناس پزشکی قانونی معرفی کرد و کارشناس مذکور گزارش داد زوج در اثر بلند کردن جسم سنگین (علم آهنی ) دچار افت سطح هوشیاری شد و بعد در بیمارستان الزهرای اصفهان دچار سکته وسیع مغزی در نیمکره چپ گردیده و بعد با جراحی فعلاً دچار عوارض باقیمانده ضایعه مغزی است و حالت نیمه فلجی دست و پای راست و اختلال تکلم و اختلال روانی ازجمله اختلال عملکرد بین فردی اختلال در قدرت محاسبه اختلال شناختی همراه با پرخاشگری شده است. در جلسه مورخ 22/12/89 طرفین حاضر شدند همان مطالب گذشته را تکرار کردند. از زوجه تست بارداری گرفته شد نتیجه منفی اعلام شد. دادگاه با اعلام ختم رسیدگی طی دادنامه شماره 130ـ24/2/91 رأی به طلاق زوجه به علّت عسر و حرج زوجه در ادامه زندگی با زوج که دارای بیماری فوق الاشعار می باشد با بذل اجرت المثل توسط زوجه به زوج و نیز بذل نفقه صادر و اعلام نموده است. از این رأی توسط زوج تجدیدنظرخواهی شد و پرونده به شعبه 9 دادگاه تجدیدنظر استان اصفهان ارجاع شده است. خلاصه ایراد تجدیدنظرخواه این است : زوجه به علّت عدم تمکین به استناد حکم شماره 1380ـ20/9/90 ضمیمه پرونده مستحق نفقه نمی باشد تا بذل نماید و نیز زوجه تقاضای طلاق نموده اجرت المثل به وی تعلق نمی گیرد بذل چیزی که بوی تعلق نمی گیرد صحیح نمی باشد. تقاضای نقض حکم را دارم ضمناً چنانچه حاضر به بذل کل مهریه باشد من هم راضی به طلاق وی خواهم بود. دادگاه تجدیدنظر با این استدلال که به علّت بیماری زوج عسر و حرج زوجه محرز است با اصلاح گواهی عدم امکان سازش به حکم بر طلاق بائن رأی بدوی را با ردّ تجدیدنظرخواهی تأیید نموده است زوج از این رأی فرجام خواهی نمود و پرونده به این شعبه ارجاع شده است. مطالب فرجام خواه عیناً همان مطالب مذکور در مرحله تجدیدنظر است و پاسخ فرجام خوانده علاوه بر مطالب گذشته گفت : بیماری زوج صعب العلاج است و برای وی مخاطره آمیز می باشد و تقاضای ابرام رأی فرجام خواسته را دارد. هیأت این شعبه با ملاحظه پرونده و قرائت گزارش تهیه شده توسط عضو ممیّز و مشاوره چنین رأی می دهد.

رأی شعبه دیوان عالی کشور

با توجه به محتویات پرونده بدوی و تجدیدنظر و مطالب مطروحه در دادخواست و اظهارات طرفین در جلسات دادگاه دادنامه فرجام خواسته مخدوش است. زیرا : زوجه در متن دادخواست به علّت عدم قدرت و توانایی زوج برای دادن نفقه و تهیه مسکن تقاضای طلاق نموده است. درحالی که زوج حسب اظهارات زوجه در جلسه اول دادرسی در اثر سکته فلج شده ولی قدرت جنسی دارد و درآمدی از مغازه پلاستیک فروشی در حد سیصد تا چهارصد هزار تومان دارد که مقداری از آن بابت اجاره بها کسر می شود و از جهت مسکن هم دارای مسکن پدری می باشد از طرفی برابر دادنامه شماره 1380– 30/9/90 در اثر ترک زندگی وعدم تمکین مستحق نفقه نمی باشد بنابراین از این حیث نه عسر و حرج دارد و نه استحقاق نفقه و امّا از جهت بیماری صعب العلاج موضوع بند 3 از شروط ضمن عقد آن هم محقق نمی باشد زیرا و لو اینکه بیماری زوج صعب العلاج باشد برای زوجه مخاطره آمیز نمی باشد چون یک بیماری مسری و واگیردار نیست که برای زوجه خطر داشته باشد. دیگر اینکه در رأی بدوی با بذل اجرت المثل و نفقه زوجه به زوج مجوز طلاق صادر شد و دادگاه تجدیدنظر همان را بدون اصلاح در این مورد تأیید نموده است و حال آنکه طبق تبصره 6 قانون اصلاح قانون طلاق اجرت المثل به زن زمانی تعلق می گیرد که متقاضی طلاق زوج باشد به ویژه درباره نفقه دعوی مطالبه نفقه زوجه ردّ شده است قابل یادآوری است که زوج با بذل مهریه توسط زوجه به او راضی به طلاق می باشد و زوجه می توانست از این فرصت استفاده کند علی هذا رأی فرجام خواسته نقض و رسیدگی به شعبه دیگر محول می شود.
مستشاران شعبه 22 دیوان عالی کشور
جعفری ـ الهی